آدم هرچه سنش بالاتر میرود تنهاتر میشود. آنهایی که تنهاییات را پر میکنند، میمیرند.
n re
تنها در غرب است که سالخوردهها را یا به چشم حقارت نگاه میکنند و یا بهکلی آنان را نادیده میگیرند. در فرهنگهای دیگر این دوره از زندگی را دوران کمال خرد و فرزانگی میدانند و به آن احترام میگذارند.
hamtaf
از نگاه او زندگی مثل پاندول ساعت، همیشه بین رنج و آرامش در نوسان بود، یک نوسان بیپایان.
n re
خیلیها فقط زمانی گریه میکنند که دور از جماعت باشند و کسی صدایشان را نشنود،
n re
اگر پایش به بیمارستان میرسید حتماً از غصه دق میکرد چون بههیچوجه نمیتوانست روزهای متوالی عاطل و باطل توی تختخواب بماند.
n re
با خودش فکر کرد آدم هرچه سنش بالاتر میرود تنهاتر میشود. آنهایی که تنهاییات را پر میکنند، میمیرند. حتی سگهایت
hamtaf
احساس آرامش میکرد و این از هر چیزی مهمتر بود.
n re
به خود آمد و فهمید که تمام این سالها جز انتظار کشیدن کاری نکرده است.
n re
جرم و جنایات تنها ظاهر ماجرا بودند و گاهی اوقات، زمانی که روساخت جنایات کنار میرفت حفرهای پدیدار میشد که کسی تصورش را هم نمیکرد
hamtaf
بزرگترین جنایت در این کشور، مثل همهجای دنیا، این است که یک پلیس را به قتل برسانی. دومین جنایت بزرگ هم این است که فرزند یک پلیس را کتک بزنی.
hamtaf