بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب جنگی که نجاتم داد | طاقچه
کتاب جنگی که نجاتم داد اثر کیمبِرلی بروبیکر بردلی

بریده‌هایی از کتاب جنگی که نجاتم داد

امتیاز:
۴.۷از ۲۱۶ رأی
۴٫۷
(۲۱۶)
دوست‌بودن با کسی که کمکت کرده سخت‌تر از دوست‌بودن با کسی بود که تو کمکش کرده‌ای.
i_ihash
همه‌مون خیلی شانس آوردیم که حرف احمقانه زدن معنیش این نیست که احمقیم
vania
«یه روزی متوجه می‌شین که حقیقتای مختلفی وجود داره.
Goner
فرض کن یکی فقط به تو غذا بده، ولی تمیز و سالم نگهت نداره یا هیچ‌وقت عشق و علاقه‌ای بهت نشون نده. اون‌وقت چه حسی داری؟» گفتم: «گرسنه نیستم.»
کاربر ۵۵۵۳۳۹۸
یاد حرفی افتادم که آن روز زده بود. «یه چیزایی از بمب هم بدترن.»
Kara danvers
جِیمی گفت: «خُب... آخه پاش زشته!» خانم اسمیت گفت: «پاش اصلاً زشت نیست! این چه حرف وحشتناکیه؟! آدا تو هیچ کار اشتباهی نکردی. تقصیر تو نیست که پات این‌شکلیه. کاری نکردی که بخوای بخشیده بشی.»
کتابخون
زیرِ لب گفتم: «جِیمی که بیرونه.» مام گفت: «چرا نباشه؟ مثل تو اِفلیج نیست که.»
جودی‌آبــوت
هر بار که وارد روستا می‌شدم با لبخندها و فریادهای «جاسوس‌گیر کوچولوی ما رو ببین!» یا «اینه دختر خوب ما!» مواجه می‌شدم. انگار که من در آن روستا به دنیا آمده بودم. انگار که با دو پای قوی به دنیا آمده بودم.
کتابخون
به جاسوس‌ها می‌گفتند ستون پنجم، اما نمی‌دانستم چرا.
i_ihash
گفتم: «چرخ خیاطیت رو خراب کردم.» سوزان آه کشید. «نگام کن. می‌خواستی با چرخ خیاطی کار کنی؟» با سر تأیید کردم. خودم را عقب کشیدم. به زمین خیره شدم. چانه‌ام را بالا داد. «بعد شکستیش؟» سرم را تکان دادم. محال بود بتوانم به چشم‌هایش نگاه کنم. گفت: «اشکالی نداره. اصلاً مهم نیست چرخ چِش شده. هیچ اشکالی نداره.»
کتابخون

حجم

۱۹۸٫۱ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۵

تعداد صفحه‌ها

۲۶۴ صفحه

حجم

۱۹۸٫۱ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۵

تعداد صفحه‌ها

۲۶۴ صفحه

قیمت:
۶۶,۰۰۰
۳۳,۰۰۰
۵۰%
تومان
صفحه قبل
۱
۲
...
۸صفحه بعد