بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب مجیستریوم؛ جلد سوم | طاقچه
کتاب مجیستریوم؛ جلد سوم اثر هولی بلک

بریده‌هایی از کتاب مجیستریوم؛ جلد سوم

۴٫۸
(۴۸)
صدای سوت ارسال عکس به تامارا در فضا پیچید. چند لحظه بعد، تامارا در جواب عکس کال نوشت: آرون شبیه این شارلاتان‌های گُنده‌بَکی شده که لیزر بهشون خورده و تو لباسشون کوچک شده‌ن. تو هم که انگار داری می‌ری مدرسهٔ کاتولیک‌ها.
=o
«این‌دفعه نجاتت می‌دم، پسرم. این‌دفعه آزادت می‌کنم.»
کاربر ۱۶۶۶۰۰۵
آرون گفت: «وای، نه! فکر کنم حدست در مورد توهم زدنش موقع خستگی، درست از آب دراومد.»
Taraneh
کال به آرون گفت: «به نظرم من سازانای رو بورسم و تو سازانای از مُد افتاده‌ای! من باعث می‌شم این لباس‌فرم آبی و دلگیر، خوب به نظر برسه.» تامارا خندید. آرون با سرافکندگی عمیقی آه کشید. جاسپر که با چشم‌هایی متعجب کال را نگاه می‌کرد، گفت: «اُهُو! بهم نگفته بودین وقتی‌که خسته‌ست، متوهم هم می‌شه!»
=o
تامارا گفت: «خُب، جاسپر... بنال ببینم واسه چی این‌جایی؟» آرون با لحن سردی گفت: «یا فقط گم شو. اینم راه خوبیه.»
Taraneh
درضمن، اگر گواندا می‌خواست به این اشاره کند که دشمن مرگ به‌خاطر کارهای رومانتیک والدینِ کال تبدیل به یک ارباب شرور شده بوده، ممکن بود کال مجبور شود او را بکُشد.
Taraneh
آلما گفت: «مردم دشمن مرگ رو یادشونه، ولی مردی رو که ازش چنین چیزی ساخت، فراموش کرده‌ن. شاید کنستانتین شرور بوده باشه، ولی سرنوشت خیلی غم‌انگیزی داشت و قربانی شد. اون فقط می‌خواست برادرش رو برگردونه؛ درحالی‌که اون‌ورِ قضیه، استاد جوزف قدرت می‌خواست؛ فقط قدرت! و این‌جور آدم‌ها خطرناک‌ترین افراد جهان هستن.»
zsmirghasmy
«الکس چی شد؟» استاد آمارانت جواب داد: «کُشتمش.» بعد با دیدن قیافه‌های آن‌ها ریز و خشک با خودش خندید. «اتفاقاً من بهش اجازهٔ مرخصی دادم. خودم همهٔ زخم‌هاش رو بررسی کردم و دیدم خوب شده. وقتی داشت می‌رفت حالش کاملاً خوب بود؛ برعکس شماها!»
=o
کال پرسید: «چون مطمئن نیستی چه برخوردی با اعضای شورا می‌کنه؟» او این سؤال را پرسید، اما بلافاصله پشیمان شد. آلاستر با نگاهی جدی جواب او را داد: «چون از برخورد اعضای شورا با اون مطمئن نیستم!»
=o
جاسپر چشم‌غُرّه رفت. «نکتهٔ چهارم، داشتن مدل موی مناسبه که مشخصاً واسه شما دوتا کار نمی‌کنه.» آرون گفت: «موهای من که هیچ مشکلی نداره!» جاسپر گفت: «اِاِاِاِی، بد نیست! ولی کال انگار با سنگِ تیز موهاش رو زده.»
Taraneh

حجم

۳۸۹٫۲ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۶

تعداد صفحه‌ها

۲۸۸ صفحه

حجم

۳۸۹٫۲ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۶

تعداد صفحه‌ها

۲۸۸ صفحه

قیمت:
۶۱,۰۰۰
تومان
صفحه قبل
۱
۲صفحه بعد