بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب روی دریا فقط یک قایق کاغذی مانده است | طاقچه
کتاب روی دریا فقط یک قایق کاغذی مانده است اثر احمدرضا احمدی

بریده‌هایی از کتاب روی دریا فقط یک قایق کاغذی مانده است

انتشارات:کتاب نشر نیکا
دسته‌بندی:
امتیاز:
۳.۹از ۹ رأی
۳٫۹
(۹)
هر چه در باران بود کبود شد پیشانی ما رؤیاهای ما حافظهٔ ما حیرت‌های ما دلواپسی‌های ما اما تنهایی ما روشن و شفاف ماند
|ݐ.الف
و گاهی از پشت درختان کهنسال تنومند آواز زنانی شنیده می‌شود که مرده‌اند
|ݐ.الف
زاری‌ها را می‌خواهیم از خانه درو کنیم اما با کدام داس با کدام امید آیا ما سزاوار خوشبختی بودیم
Tuberosa
یادش به خیر فقط در فکر امروز بود که به غروب برسد.
|ݐ.الف
با پای برهنه آمده بود و همیشه آمادهٔ رفتن بود
|ݐ.الف
دست‌هایم را از هراس دقایق با برف پوشاندم چشم‌هایم را در سرما بستم که عشق را پنهان کنم هیچ پاییزی بهاری تابستانی زمستانی روی خانهٔ ما چکه نکرد
Tuberosa
هیچ آغازی را نمی‌شود در تقویم نوشت و هیچ پایانی نقابی تازه را به صورت ما نخواهد زد
|ݐ.الف
من گریزم به سکوت بود هیچ کس ندانست که من چرا گریه کردم نردبان هنوز به درخت تکیه داشت و همهٔ غصه‌ها فرفره‌ای رنگارنگ شده بودند که در باد بی‌محابا می‌چرخیدند
Tuberosa
چه کسی در کوچه در برف مانده بود بدنبال سرپناهی بودم که پیرهن سفیدم را از تن درآورم نمی‌دانم پیرهن سفید من با باد به کجا خواهد رفت دلشوره‌هایم به زندگیم چسبیده‌اند
Tuberosa
این شرجی دم به دم و گاهی مدام بر پیرهن‌های سفید ما و روح آوارهٔ ما بختک می‌شود
Mostafa F

حجم

۵۴٫۵ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۱

تعداد صفحه‌ها

۱۵۶ صفحه

حجم

۵۴٫۵ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۱

تعداد صفحه‌ها

۱۵۶ صفحه

قیمت:
۳۹,۵۰۰
تومان
صفحه قبل
۱
۲صفحه بعد