«و إنک ماء و إن الماء قد یسقی و قد یروی و قد یغرق؛» «و تو آب هستی و آب تشنگی میآورد و آب سیراب میکند و آب غرق میکند.»
sara
روی یکی از نیمکتها نشستم و شکستی را مزهمزه میکردم که تعریفش میشد: «همهٔ رؤیاها ممکن نیست» یا «عشقهایی هست که هیچوقت به آنها نخواهی رسید».
عاطفه✨
«همیشه در دریا آرام بودهام، اگرچه امروز این حس را دارم که آبهای دریا اشکهای همهٔ جهان هستند.
Eli
رفتن، دور شدن، و امری گذرا بودن، برایم به شیرینترین انضباط زندگی بدل شد، انضباطی که در امانم میداشت از همهٔ چیزهایی که بیرون سفر و در دنیای معمولی بود.
مجید
اولش دلتنگی، کمکم دلآزردگیِ حاصل دلتنگی، و بالاخره خود زندگی را پذیرفته بودیم. و زندگی یعنی جمع چیزهایی که ممکن نیست
عاطفه✨
«این زندگی بیمارستانی است که در آن هر بیماری اسیر آرزوی عوض کردن تختهاست.»
Sanaz Bagheri
آدم از سادهدلیهایش خبرندارد، و همین شاید نشان آخرین بقایای چیزی باشد که بهش میگویند معصومیت.
Eli
از گمشدگی میترسیم اما به سراغ گمشدهها میرویم. همانطورکه آدم از غربت میترسد اما سفر میکند.
HaleH.Eb
سفرْ عزیمت جانهای ناآرام است.
Eli
سیالیت، به دست نیامدن آب و ناتوانی در اندازه کردن آن برای کسی که در ساحل میایستد کموبیش جلوهای برین دارد، چراکه آدم وقتی نتواند عظمت چیزی را بسنجد آن را ستایش میکند.
فرنوش