تولستوی اول رمان آنا کارنینا مینویسد: «خانوادههای خوشبخت همه شبیه هماند. ولی هر خانوادهٔ مفلوکی به شیوهٔ خودش مفلوک است.»
pejman
همینقدر میدانم که این موسیقی تا اعماق وجودم و تا کرانهٔ نهانخانهٔ روح و روانم دست یازید. یقین داشتم میتوان چنین موسیقیای در جهان یافت؛ موسیقیای که به شما این احساس را میدهد که چیزی در کالبد وجودتان، حتی بسیاربسیار ناچیز، دستخوش استحاله شده و آن را با تمام گوشت و پوست خود حس کردهاید.
da☾
«نقاب بعضی از آدمها ممکن است آنقدر سفت به صورتشان بچسبد که از پس جدا کردنش برنیایند.»
پویا پانا
روی نیمکت نشستم، تازه فهمیدم چقدر خستهام. خستگی عجیبی بود. انگار از مدتها پیش فرسوده بودم و کاملاً از آن غفلت کرده بودم و حالا یکباره به سراغم آمده بود.
melik
جهان پر از آدمهای کلاش و آدمهای هالو است.
پویا پانا
عشق همان سوخت ضروریست که به ما امکان ادامهٔ زندگی را میدهد. ممکن است آن عشق روزی تمام شود یا ممکن است به جایی نرسد. اما حتی اگر از بین برود یا یکطرفه هم باشد، بازهم میتوانی به خاطرهٔ دوست داشتن یا عاشق کسی بودن بچسبی؛ و این منبع ارزشمندی از گرماست.
pejman
از دست رفتن رؤیاها بهمراتب اندوهبارتر از مرگ موجودی زنده است
pejman
یک اسم خشکوخالی گاهی میتواند قلب آدم را به لرزه دربیاورد.
pejman
مال و جاه را به گناه و رستگاری چهکار؟
melik
تازه فهمیدم چقدر خستهام. خستگی عجیبی بود. انگار از مدتها پیش فرسوده بودم و کاملاً از آن غفلت کرده بودم و حالا یکباره به سراغم آمده بود.
da☾