نظرات درباره کتاب کوچه‌ نقاش‌ها: خاطرات سیدابوالفضل کاظمی و نقد و بررسی خوانندگان | طاقچه
کتاب کوچه‌ نقاش‌ها: خاطرات سیدابوالفضل کاظمی اثر راحله صبوری

نظرات کاربران درباره کتاب کوچه‌ نقاش‌ها: خاطرات سیدابوالفضل کاظمی

نویسنده:راحله صبوری
امتیاز:
۴.۷از ۵۶ رأی
۴٫۷
(۵۶)
نفسم پسرم
عاااااالی عالی یسری از جوونای باغیرت و لوتی و عاشق که رفتن تا ما بمونیم جوونایی با دستمال یزدی و گیوه نوک تیز و خالکوبی اما عاشق اعل بیت و امام حسین و شهادت...بی کله و نترس و باغیرت...التماس شفاعت..
غریبه
‍ 🔸قانون مشتی گری حاج همت گفت :" میخوام یه چیزهایی ازتون یاد بگیرم. هرکس تو یه زمینه استاده و تجربه داره. قصه ی قلندری و مشتی گری و عیاریتون رو به من هم یاد بدین." من که همیشه جواب حاضر و آماده داشتم ، قصه ای را در قالب حقیقت برایش گفتم: ـ یه نفر تو تهرون بوده ، از گردن کلفتها و پهلوونهای تهرون. اسمش مصطفی بوده و چون دیوونه‌ی اهل بیت بوده بهش می گفتن "مصطفی دیوونه". این مصطفی ، در عالم جوونی با تیم داش ها شب جمعه میرن باغ خاله ، تو فرحزاد ، دنبال یللی تللی. از اون طرف ، آسید مهدی قوام که لنگه‌ی این روحانی رو تو این زمونه نداریم به باغ خاله می آد. شاگردان آسید مهدی ، مصطفی رو میبینن و می گن که امشب یه کم مراعات کنین. یکی از داش ها ،جلو میره و میپرسه : "مگه امشب چه خبره؟" تا میگن آسید مهدی قوام اومده ، مصطفی بلند میشه و می آد خدمت آقا و پیشونی آسید مهدی رو ماچ می کنه و می گه :"ما نوکر سیدها هستیم." آسید مهدی میگه:"ما می خوایم مثل شما داش بشیم. قانونش رو برای ما بگو." مصطفی میگه:"قانونش اینه که هرجا نمک خوردی ، نمکدون رو نشکنی." آسید مهدی میگه:"خب، این که تو قانون ما هم هست. اما شما حرف میزنی یا عمل می کنی؟" مصطفی سکوت می کنه. آسید مهدی میگه:"شما این همه نمک خدا رو خوردی ، چرا نمکدون می شکنی؟" می گن این حرف ، مصطفی را زیر و رو می کنه و میشه بسم الله کارش. مصطفی با آسید مهدی قاتی و عاقبت به خیر می شه. هیئت محبان الزهرا تو محله پاچنار تهران ، یادگار ایشونه. 📚کوچه نقاش ها ، خاطرات سید ابوالفضل کاظمی ، گفت و گو و تدوین راحله صبوری #دفاع_مقدس
غریبه
‍ 💠داستان جوانمردی محمدِ عروس 🔸کتاب کوچه نقاشها که مجموعه خاطرات سید ابوالفضل کاظمی است ، داستانی زیبا در مورد شخصیتی جوانمرد دارد ، شخصیتی که به خاطر خوش هیکلی و خوش قیافه بودن به محمدِ عروس معروف بوده. محمد باقریان در سال ۴۲ به همراه طیب به خاطر حمایت از امام خمینی دستگیر شد ، . در مدتی که در زندان بود رسم مرام و معرفت را به جا آورد و از مظلومین و روحانیون که از طرف چاقوکشهای طرفدار شاه تهدید می شدند دفاع میکرد. سال ۵۶ محمد عروس بعد از سیزده سال از زندان آزاد شد. 🔹سال ۷۲ آقای رفسنجانی سراغ ایشان را میگیرد ، وقتی محمد را میبیند اشک در چشمانش حلقه میزند و از او به خاطر حمایتهایش در زندان تشکر میکند و به اطرافیانش میگوید این محمد آقا رو دست کم نگیرین مرد بزرگیه ، آقای رفسنجانی نامه ای نوشت و دستور داد که به محمد آقا حجره بدهند تا کاسبی کند اما از بی مرامی این روزگار ، محمد آقا مجبور شد برای تهیه پول حجره ، خانه اش را بفروشد. و تا مدتی همسر مومنش خانه به دوش شد و دلش شکست. تا اینکه حجره را به او بدهند. 🔸محمد به خاطر خوش هیکلی و خوش قیافگی میتوانست به جای تحمل اسارت در زندان، آن سالها را در با دختران سانتی مانتال در کافه و سینما بگذراند اما مرام او جوانمردی و مبارزه با ظلم و عشق به اهل بیت بود که اینها از او شخصیتی متفاوت ساخته بود. 🔹محمد آقا برای این انقلاب زیاد زحمت کشید. ایشان بسیار قانع بود و هرگز به رنجهایی که کشید ننازید و بر کسی منتی نگذاشت. مرد زندانهای قزل‌قلعه، بندرعباس و سیرجان که جوانی اش را در آنها گذرانده بود و بسیاری از مشتی های دیگر خرداد ۴۲ که به رحمت حق رفتند نامشان غریب ماند. 📚برگرفته از کتاب کوچه نقاش ها
مهدی
بی آلایشی و لوطی منشی نویسنده شما را با قشری از رزمندگان آشنا می کند که خیلی چهره ی آنها را بیان نکرده اند. از عالی ترین کتابهای دفاع مقدس بود که خواندم
آسمان
از اون کتابهای جذابی هست که میتونید یک نفس بخونید. مهم ترین نکته ای که ازش گرفتم این بود که شهید چمران بر قلب نیروهاشون حکومت میکردن. برای همین همه نوع نیرویی با هر تیپ و قیافه ای زیر دستشون بودن.
کاربر 1132127
چرا نشر سوره مهر توی کتابخونه همگانی نیست کتابهارو خیلی گرون کرده اقلا یه تخفیف 60 70 درصدی بدین بتونیم بخونیم ممنون
مهدی
سلام من این کتاب رو حدود سه بار خوندم مطمئنم اگر برای بار دهم هم بخوانم باز هم تکراری نمیشه برام حتما مطالعه کنید
مرئوف خدا
آخرش غمگین بود.گریه ام گرفت.مشکل کتاب این بود که اسامی افراد(که خیلی زیاد هم بودن) را بدو ذکر فامیل می آورد.انگار ما سالها با اونها آشناییم.
نامور
سه بار این کتاب رو خوندم بازم جذابه
𝐑𝐄𝐙𝐀
خیلی خیلی عالی و زیبا بود حتما بخونیدش...
SARA
سالگرد شهادتت مبارک آقا محمودرضا بیضایی .
zeynab
می گویند شهید حساب می شوی اگرمیخ گناه برقلبت نکوبی... شهداخوب طبیبانی اند به آنها توسل کن تا التیام بخشد بالهای سوخته ات را... مثل شهید باش زمینی اما از جنس آسمان
غریبه
کتاب خوبیه وسطاشم ، انگار تو طاقچه مظلوم واقع شده . یه قسمتهایی رو تو پاسخ همین نظر میذارم.
حسن مختاری
خدا رحمت کنه سید ابوالفضل چند روز پیش به رحمت خدا رفت. شادی روحش صلوات.
7lovely
خدا روح سید ابوالفضل رو شاد کنه
علی نورا
کتاب بسیار جذاب و پر کششی بود... با نکات و گره‌هایی ناگفته از جنگ... دم آسِد ابوالفضل کاظمی گرم و زندگانیش پر خیر و روزی باد . پ.ن. خدایش بیامرزد 😭 خود خدا میداند نادیده چقدر دلتنگش شدم
مانا
بچه های پایین شهر تهران دسته جمعی میرن جنگ. خوندنیه. خب ۱ شیطنت هایی هم دارن من لیدر گروهشونو از نزدیک دیدم. هنوزم پیرمرد پر جذبه ای هست.
f
خوشمان آمد...قشنگ بود بخونیدش حتما
غریبه
#دفاع_مقدس سری به مجمع ایتام در خیابان زیبا زدم که زیر نظر آیت الله جواد علم الهدی بود. فاطمه خانم مدتی بود که در آنجا مشغول به کار شده بود و پنجشنبه ها ارزاق را به خانواده های تحت پوشس تحویل می داد. از عمر بهره مند می شد و ایام گذشته را تلافی می کرد. خیلی ها اسیر دنیا هستد؛ اما دنیا اسیر فاطمه بود. هر هفته حاج حسین جابری ، چند گوسفند ذبح می کرد و هر خانواده ، طبق جدول ، رزق خود را می گرفت. تا توانی به جهان خدمت محتاجان کن به دمی یا درمی یا قدمی یا قلمی الحق عالم تماشایی و پر مخاطره است و به هرکس توفیق خدمت به خلق خدا را نمی دهند. عارف کامل ، حاج آقا حق شناس می فرمود: "بهترین و محکم ترین راه برای رسیدن به محبوب خدمت به خلق خداست." دانی که ز آدمی چه مانَد پس مرگ لطف است و محبت است و باقی همه هیچ به هرحال من نیز در جوار بزرگان همواره از خدا می خواستم که جنگیدن و تیر زدنم برای رضای خدا باشد. 📚کوچه نقاش ها ، خاطرات سید ابوالفضل کاظمی ، گفت و گو و تدوین راحله صبوری
toofanii
بی نظیره واقعا... من چند سال پیش خوندم ولی امسال تو راهیان نور بازم خاطرات کتاب برام زنده بود👌👌
امیر حسین
عالی بود

حجم

۳٫۶ مگابایت

سال انتشار

۱۳۹۲

تعداد صفحه‌ها

۵۳۹ صفحه

حجم

۳٫۶ مگابایت

سال انتشار

۱۳۹۲

تعداد صفحه‌ها

۵۳۹ صفحه

قیمت:
۱۰۸,۰۰۰
۷۵,۶۰۰
۳۰%
تومان
صفحه قبل
۱
۲صفحه بعد