نظرات کاربران درباره کتاب من پیش از تو

آ دادا جونم براتون بِگد ؛ داستان اِز اونجایی شروع میشه کِ ؛ کلارک دُختِری ۲۶ ساله ی ما اِز کافه اخراج میشِد ! آ میره دنبالی کار ؛ اِز اون طرفَم ، ویل پِسری جذاب و مایه داری ما, توی ، یه روزی بارونی ، یه موتور سواری کور!!!، می زِنِد به این دادا ما ؛ هیچی دیگه ، این بنده خدا قطع نخاع میشِد ! 😭 منو موگوی ، دلم میخواست برم ، آ تک تک مو ها این دوست دختِرشا ، ، بِکِنَم ، دختِره ی زشت ! « خودتون برید آ فیلمش رو بیبینید تا بفهمید واس چی چی بِدون میگم ! » بدبخت بِچَم ویل ، با این تیپی که این کلارک می زِد ، حق‌ داشت ، بهش نیگا نکُند ۰ خلاصه که تهش من میخواستم خودکشی کنم ، اما از. اون جایی که هنوز نظر نداده بودم ، تا شوما هم ، کتابی ، این خاری ما «خواهری » جوجو رو بخونید ، صرف نظر کردم ! یه پیشنهادی دیگه بِدون میدم ، اینکه فیلمش شاید باحال تر باشِد براتون ! در پناهی حق !

***نظرم در رابطه با این کتاب فقط از منظر ادبی است*** شاید بتوان این کتاب را با اختلاف، بهترین کتاب نویسنده دانست ، داستان کشش خوبی دارد و هرچیزی که برای پرفروش شدن یک رمان نیاز هست در این کتاب موجوده ، دختری از خانواده متوسط ، دارای اختلاف سلیقه با نامزد ، جویای کار ، پسری زیبا و ورزشکار که اکنون به دلیل تصادف ویلچرنشین شده ، غم ، شادی ، عشق !! ، نفرت و ... من هم همان موقع در هیاهو و سر و صدای زیاد این کتاب ، کتاب را خریدم و خواندم و البته فیلمش را هم نگاه کردم ، خب تجربه نسبتا خوب و متفاوتی بود و باعث شد کتاب ماه عسل در پاریس را هم از طاقچه بخرم و مطالعه کنم ولی به احتمال زیاد دیگر سراغ کتابی از این نویسنده نخواهم رفت ، در مورد ترجمه های مختلفی که از این کتاب در طاقچه موجوده باید عرض کنم فایل های نمونه بقیه ترجمه ها را هم مطالعه کردم ، به نظرم این ترجمه بهتر و روان تر آمد ولی باز سلیقه ای است و دوستان خود مقایسه کنند و انتخاب. تاریخ خرید از طاقچه: ۹ اسفند ۱۳۹۵ ( قیمت از همان زمان ۱۰ هزار تومان ثابت است.)

سلام بلاخره تمام شد، صفحات آخرش را مجبور شدم بروم در بالکن خانه بخوانم انگار دیوارهای اتاق مدام نزدیک و نزدیکتر میشدند. خواندن چنین ماجرایی دور از انتظارم بود. زلال بود گاهی بی پروا گاهی سخیف سه بار اشک درآور مطمین هستم چیزی درونم تغییر کرده و تا آخر عمرم همین طور بافی میماند.

من اومدم نظر کاربران و ببینم که اگه خوبه بخرم دیدم چند نفر ته داستانو لو دادن. واقعا متاسفم واسه این همه بی فکری یه عده.

امتیاز: ۳.۵ (از اونجایی که آخر داستان قبلا واسم اسپویل شده بود متاسفانه نتونستم یه تجربه کامل از این کتاب داشته باشم) کلا من نسبت به آثاری که محبوبیت و معروفیت زیادی بین عموم پیدا میکنن یکم بدبین میشم و خوشحالم این اثر از اون مواردی بود که خلافش رو بهم اثبات کرد. داستان از لحاظ نوع روایت مثل خوندن یک دفترچه خاطرات هست؛ ساده و از نگاه اول شخص که روش رایجی هست و میتونه خیلی خوب مخاطب رو با داستان همراه کنه. شخصیت ها خوب کار شدن بخصوص 《ویل》خیلی شخصیت پخته‌‌ای از کار دراومده. شاید اگه پایان کتاب یک مقدار مفصل تر بود قشنگ تر میشد. در کل قصهِ سرگرم کننده‌ای بود بطوری که با اینکه آخرش رو میدونستم از خوندنش منصرف نشدم. هرچند فکر نکنم دنباله های کتاب رو بخونم.

موقع خوندنش باید یه جعبه دستمال کاغذی کنارتون داشته باشین :'|

خیلی عالی بود. مدت ها بود که با خوندن کتابی گریه نکرده بودم ولی این کتاب با این که قبلا فیلمشو هم دیده بودم و آخرشو میدونستم ولی خیلی منو تحت تاثیر قرار داد.

کتابو خوندم قلم نویسنده خوبه اما اگه خدا میخواست ویل بمیره خودش میکشتش پس نباید تو کار خدا دخالت کرد. خدا اگه درد میده صبر هم میده .غم و شادی همیشه باهمن .اگه سلامتی رفته لوییزا ی مهربان و وفادار اومده اقای ویل قانع باش و بساز و زنده باش و تو نور باش ،نه تو تاریکی و سرد و مرده 😎😎

داستان جذاب و پرکشش بود ولی تعریف هایی که از این کتاب شده بود سطح توقع رو بالا برده بود و اونطوری که فکر میکردم عاشقانه و پر سوز و گداز نبود. از واقع بین بودن نویسنده خوشم اومد که عشق تنها نمیتونه دلیل زندگی باشه فقط میتونه زندگی رو قشنگ و قابل تحمل کنه

رمان واقعا قشنگیه، فیلم me befor you هم که از روی همین رمان ساخته شده خیلی خوبه ولی بازم کتابش بهتره چون بعضی از بخش های طنز کتاب(از ته دل ادم می‌خنده) در فیلم نبودپس بهتون توصیه میکنم اول کتاب بعد فیلم 😊. البته اگرم فیلمشو دیدین و حالا میخواین کتابشو بخونین بازم ارزش خوندن فراوونی داره. یه نکته ی دیگه، این کتاب سه جلدس که اسمشون به ترتیب؛((من پیش از تو، پس از تو، هنوز هم من)) هستش، حتما هر سه جلدش رو بخونین چون اونا هم خیلی قشنگه وصد البته طنز🍁 البته یه نظر مشترک درمورد تقریبا تمام آثار جوجومویز(به جز همین رمانی که میخواین بخونین) اینه که همیشه یه جنتلمن توش هست و بعد خوندن این جور رمان ها وقتی سرت رو میاری بالا و دنیای خودت رو نگاه میکنی و ناخوداگاه با مردهای توی رمانهای این چنینی مقایسه میکنی. میفهمی که همون بهتر سرت دوباره بره پایین و یه رمان دیگه بخونی😂

🐿زیادگویی زیاد 🐾چجوری پر فروش شده؟ 🌰همش توی یه جمله خلاصه میشه؛ هر کاری که دلت میخواد انجام بده 🦔من از این ترجمه نخوندم و اون ترجمه چندان خوب نبود 🤕 101- 🦥

متاسفانه باز هم از کتاب هایی بود که دیدن فیلمش سد بزرگی برای خوانش کتاب شد. داستانی درباره ایجاد یک حس نا متشابه در دو فرد نا متوازن در یک رابطه ی نا متعارف. داستان عشق شور بالای یک دختر به پسری که در قعر نا امیدی و حداقل شور برای زندگی به سر میبره و تلاطمی که این حسِ گاهاً مشترک در این اختلاف نگاه به زندگی بوجود میاره. **** 📖«اسپویل»: خطر لو رفتن داستان **** داستان کتاب حول شرایط زندگی پسری مرفه، خوش چهره، خوش اخلاق و کلیشه ای از «همه چیز تمام» میگذره که اتفاقاً بسیار از زندگی لذت میبره اما همه چیز طی یک سانحه که منجر به معلولیت پسر میشه از بین میره. و رابطه بین دختر و پسر با استخدام دختر در قصر پسر و شروع پرستاری از اون اغاز میشه. داستان تلاشی بی وفقه اما ناامید کننده برای ایجاد یک حس ناب و عشقی افلاطونی است و در این مسیر به هیچ منطق و فیزیکی پایبند نیست. از پس رانی های دختر به عنوان پرستاری پر شور توسط پسر در اوایل داستان تا تغییر رویه ی ناگهان و بدون نشانه ی پسر که مشتاق به ایجاد رابطه میشه. از خلل منطق داستانی در مورد حذف بی دلیل و ناجوانمردانه نامزد دختر فقط برای رهایی اون از قید و بند رابطه ی دیگر تا تغییر کامل روحیه ی پسر و ایجاد حس مشترک نسبت به دختر اما اقدام به پایان زندگی خودش بصورت کاملا غیرمنطقی و با ظاهری کاملا لجبازانه، بچه گانه پ کاملا عجیب و غریب که فقط نشان دهنده دغدغه ی شخصی نویسنده برای پایان بندی مورد نظرش به هرقیمتی هست. پ.ن:به دوستانی که از رومنس غیر حقیقی، نچسب، آبکی، غیرمنطقی و بی شخصیت لذت نمیبرند و برای قبول کردن یک عشق نیاز به نشان دادن فونداسیون اون عشق و چرایی ایجاد این حس دارند به هیچ وجه توصیه نمیشه و در عوض کتاب و فیلم غرور و تعصب رو بهشون پیشنهاد میدم.

نمی‌دونم چرا مشهور شده. یک داستان سر راست داره و به نوعی هم خودکشی را تایید میکنند. اموزندگی خاصی هم نداره. حتی اینکه بتونی خودت رو جای شخصیت فلج داستان بگذاری هم نیست. ضمن اینکه خودکشی کار ترسوهاست و کسی که خودکشی میکنه تا ابد در جهنم میمونه مگر اینکه خدا خودش بهش رحم کنه و نجاتش بده. کسی که خودکشی میکنن از یک سختی کوتاه مدت دنیوی که شاید گشایشی هم پشتش باشه ،وارد یک عذاب ابدی بدتر میشه. در مورد سرگذشت کسانی که فلج کامل میشن کتاب قهرمان آرمانهای کوچک با ترجمه آقای حسین ابراهیمی الوند هست که فوووووق العاده لطیف و تاثیر گزاری نوشته شده و در عین اینکه اشک آدم در میاد کلی هم چیز یاد میگیره.

فیلمش که خیلی خوب بود ❤ کتابشم عالیه🖒

دستانش خوب بود فقط بر خلاف تصورم تموم شد‌.شاید بخاطر همه ی پایانهایی خوبی که خوانده بودم‌.الان تمومش کردم و دلم گرفت😢کاش پایان بهتری داشت

داستان درمورد مرد جوان و به شدت فعال و موفقیه که در اثر یه تصادف از گردن به پایین فلج میشه و دختر جوان و پر انرژی و پر شر و شوری که شغل پرستاری از این مرد رو به عهده میگیره. کتاب دقیقا از جنس کتابای زرد و عامه پسنده. البته بین بقیه ی کتابای عاشقانه، شاید نسبت به اون ها کمی بهتر باشه. بنظرم دیدن فیلمش کفایت میکنه و واقعا زمان صرف کردن برای خوندن کتابی با این حجم و محتوا اصلا منطقی نیست. اما طبق عادت همیشگی سعی میکنم هرکتابی رو بخونم تا به نخونده نقد کردن و رد کردن متهم نشم! واقعا تاسف آوره که اکثریت تازه های نشر، این سبک کتابا هستن. و البته تقریبا همه ی کتاب هایی که به تازگی توی طاقچه قرار میگیرن!

این کتاب محشره من واقعا نمی دونم چطور یه سری خوندن این رمان رو اتلاف وقت میدونن. و مهم تر این که این بهترین ترجمه این کتاب هست. و ترجمه مریم مفتاحی و مهدی صائبی واقعا افتضاحه. هرتیکش که جذاب و دوست داشتنی بود. وقتی به دو سه فصل آخر رسیدم مهار اشک هام غیر ممکن شده بود من قبل فکر می کردم رمان پنج قدم فاصله دردناک ترین رمان دنیاست اما با خوندن من پیش از تو کاملا نظرم تغییر کرد. هشدار❗خطر لو رفتن داستان لطفا اگر هنوز این کتاب رو مطالعه نکردید این متن رو نخونید: ویل دوست داشتنی بود برای شادی لو تلاش می‌کرد. اما با این حال واقعاً خودخواه بود و بدون این که بدونه یا بخواد به دور و اطرافیانش و مخصوصا لو آسیب میرسوند. کاش کمی به این فکر میکرد که همه چیز پول و ماجراجویی در کشورهای مختلف کارهای هیجان انگیز نیست. همه اینا وقتی باعث میشه احساس خوشبختی کنی که عشق باشه. همه اینکارارو همراه با کسی که عاشقشی انجام بدی. کاش می فهمید که وقتی تا این حد به یک دختر نزدیک میشه و بعد به طرز شوکه کننده ای خوش رو می کشه بزرگترین آسیب رو به اون دختر زده. کاش می فهمید که این فقط زندگی خودش نیست اون با خودکشی زندگی پدر، مادر و خواهرش و صد البته لو رو هم تباه کرد. ای کاش نویسنده پایان بهتر و شیرین تری رو انتخاب میکرد آخرش کاملا ناباورانه و ناامید کننده تموم شد. مگه خود ویل نگفت که در اون شش ماه بهترین روز های زندگیش رو گذروند؟ خب این یعنی بودن با لو خیلی لذت بخش تر از بانجی جامپینگ و اسکی بود پس دیگه خودکشی چرا؟ چرا عشق لو براش کافی نبود؟ و این رو هم اضافه کنم که من فیلمشو هم دیدم اما طبق معمول همیشه رمانش رو ترجیح میدم. البته خب این فیلم نسبت به بقیه فیلم ها خیلی خوب بود. مثلا اگه بخوام با پنج قدم فاصله یا بخت پریشان مقایسه کنم خیلی خیلی بهتر احساسات رو به بیننده القا میکرد اما خب قطعا اونجور که ما با رمان انس می گیریم و از افکار اشخاص با خبر می شیم نمی تونیم با یه فیلم یک ساعته با زاویه دید ظاهری ارتباط برقرار کنیم

من اول فیلم رو به پیشنهاد یکی دیدم بعد کتاب رو خوندم من خیلی این مدل ژانر رو چه برای فیلم و چه برای کتاب نمی پسندم و بنظرم یه داستان و ژانر کلیشه ای بود که فقط اولش متمایز بود ولی رفته رفته همه چیز رو میشد حدس زد و دیگه نیازی به موشکافی هم نبود ... البته این نظر شخصی منه شاید قابل بحث و توصیه نباشه

خیلی عالیه کتابش،فیلمش زیاد خوب نبود ولی کتابش عالی بود.... حتما بخونید★★❤️

کتاب خیلی خوب شروع شد و پایدار بود ولی هرچه به آخر کتاب نزدیک میشدیم مشخص بود که حوصله خانم مویز سر رفته و میخواد سریع کتاب رو تموم کنه این کتاب پتانسیل این رو داشت که طولانی تر و پر جزئیات تر بشه و با یه پایان بندی خوب کار تموم بشه ولی خانم مویز به این کار اعتقادی نداشتن و با یه پایان بندی متوسط به پایین کار کتاب رو تموم کردن عشق کلارک و ویل عشق جاودانه ای بود نباید به همین آسونی کارش تموم میشد