نظرات درباره کتاب سوءتفاهم و نقد و بررسی خوانندگان | طاقچه
کتاب سوءتفاهم اثر آلبر کامو

نظرات کاربران درباره کتاب سوءتفاهم

نویسنده:آلبر کامو
انتشارات:انتشارات جامی
امتیاز:
۳.۶از ۲۹۱ رأی
۳٫۶
(۲۹۱)
Maryam Alimohammadi
چرا باید تو همون چند خط اول مقدمه داستان کامل اسپویل شه؟؟ دو صفحه ی اول رو خوندم بدون اینکه متوجه باشم مقدمه است. فکر کردم داستان شروع شده که یهو دیدم نوشته این خلاصه ی کل کتاب بود!! بعد ول کردم ادامه ی مقدمه رو رفتم داستان رو شروع کردم ولی دیگه هیچ جذابیتی واسم نداره چون میدونم چی میشه تهش..
امیرحسین کیخایی
در ادبیات و نمایشنامه اسپویل معنا ندارد. مهم نیست چه چیز روی می دهد آنچه اهمیت دارد صورت بندی خلاقانه،تأخر و تقدم و تعلبق هاست مهم تر از همه شیوهٔ بیان خالق اثر اهمیت دارد.
Haniye
جلال آل احمد کلا همین‌جوریه... توی مقدمه می‌شینه کل داستان رو اسپویل و در عین حال تحلیل می‌کنه. من عادت دارم همیشه مقدمه رو بخونم، بیگانه رو تازه خریده بودم. بعد نشستم از مقدمه شروع کردم و به همین درد مبتلا شدم. اما انقدر قلم کامو کشش زیادی داره که با وجود لو رفتن داستان، نشستم با دقت تا تهش رو خوندم. از اون به بعد دیگه مقدمه های آل احمد رو آخر از همه می‌خونم.
Mah_di
👨🏻‍🦯
طه
کتاب این گونه شروع می شود: چند کلمه توضیح: مترجم داستان را در دو خط لو می دهد:| آدم به عقل مترجم و ناشر شک می کنه!!!!
طه
فاز حماقت
sarea
وای دقیقا . فازشون چی بوده؟😐
Paeez Dokhtar
آره موافقم کل ماجرا رو تو مقدمه میگه
آرش دامن افشان
آلبر کامو از قوی‌ترین نویسنده‌های اگزیستانسیالیسم هست؛ کسی که سارتر درباره بیگانه‌ش می‌نویسه اون بلده چجوری از صفت کار بکشه تا چیزی که در ذهنش هست رو به مخاطب‌ش نشون بده؛ سوءتفاهم هم مثل بیگانه و طاعون همان هدف‌های اگزیستانسیالیستی رو دنبال می‌کنه؛ قطعا درباره کامو نمیشه نظر خوب و بد داد چون از قوی‌ترین ها در این سبک بوده و هر بار که کتاب‌هاش رو بخونید چیز جدیدی در رابطه‌ با دنیای فانی یاد می‌گیرید. کتاب‌های کامو رو باید آهسته و با تأمل خوند؛ انقد آروم که بتونین تک‌تک صحنه‌هایی که توصیف می‌کنه رو توی ذهنتون بسازید و با داستان جلو ببرید.
Mah_di
👍
mahsssa
کاش مقدمه رو نمیخوندم تا اخر داستان این افسوس همرام بود ب عنوان ی داستان متفاوت و نمایشنامه خوب بود ولی بیان تصویر نداشت ولی کالیگولا عالی بود ازین نظر
🌷
《خطر اسپول》 در این داستان مادر بعد از گذشت سالیان و انجام هر کاری، حتی قتل ،برای رسیدن به نقطه یا مکانی برای زندگی بهتر و آرامش انجام داده حال خسته و پوچ گشته طوری که رویاهایی که بخاطرش قتل انجام.داده دیگر برایش معنی ندارد و و صرفا از روی عادت یا همراهی با دخترش که کنارش مانده انجامیدهد حالا به دنبال خوابی طولانی یا حتی مرگ است اما حتی دلیلی برای مردن ندارد. اما در عین حال گویی به اشتباه بودن قتل هایی که مرتکب شده پی برده و قصد جلوگیری از آخرین قتل را دارد تا بتواند بااین کار به آرامش برسد. و در نهایت با پی بردن به مرگ پسرش انگار دوباره بعد از سالها احساسی غیر از پوچی را تجربه کرده ،حسی از غصه و غم و عشق ولی چون فکر میکند دیگر توان و نیروی و فرصت شروعی نو را ندارد این غم را بهانه ای برای خود کشی میداتد. دختر که همچنان به دنبال رویاهای خود در جایی دیگر است و خود را بهتر از برادری میداند که مادر را ترک کرده و خود را کسی میداند که در سختی ها کنار مادر مانده و برای خشنودی مادر از خودش مسافر ها را کشته تا با پول آنها هردو به رویاها برسند . (باتوجه که در متن آمده مادر به او ابراز محبت نمی کرده و او همیشه دنبال تایید گرفتن از مادرش است که او را دختر خوبی بداند)بدون کوچکترین پشیمانی ار کار خود با پافشاری معتقد است که باید و مجبور هستند که قتل انجام دهند حتی اگر آن فرد برادرش باشد. ودر آخر او نیز به نوعی از پوچی میرسد وقتی حمایت مادر را از دست میدهد آن هم.در مقابل برادری که به جای خانواده و مادرش ، زندگی خودش و مسافرت و خوشی های خودش را انتخاب کرده . پس این را بی عدالتی میداند و برخلاف مادر که با کمی احساس عشق و یا غم.یا شاید مذهبی به اشتباهش پی برد ولی به دلیل حس ناتوانی یا نبودن فرصت برای جبران به پوچی رسید و خود کشی کرد ،دختر در کمال ناباوری به عشق و غم و حتی گله از خدا ، به نیستی و بی ارزشی زندگی و پوچی رسید و خودکشی کرد. پسر کسی که در جوانی خانواده را رها کرده بود برای زندگی بهتر ،حالا برای جبران برگشته چون باتمام احساس خوشبختی که در سرزمین دیگر و با همسرش داشته همواره حسی از تنهایی و بی هویتی و تا حدودی پوچی را به خاطر دوری از ریشه هایش داشته و حالا میخواد جبران کند اما اشتباهی که میکند این است که هویت خودرا نمی گوید و شاید همین بی هویت یا نامعلوم ماندن هویت او در مهمهانسرا باعث مرگش میشود .(از نظزی دیگر اومیخواست برخلاف عادت یا رسم یا عرف همیشه رفتار کند و خود را به شیوه ی مخصوص به خود معرفی کند که اتفاقات باعث شد ناکام بماند و شاید این نقدی باشد به مخالفت هایی که به راهکارهای نو و متفاوت به مسایل داده میشود و محکوم.بودن به انجام.امور درست مطابق همه افراد مثلا همه سریعا خود را معرفی میکنن یا همه مسافر ها یک نوع رفتار میکنن) پیر مرد که به تمامی افراد پیرامون و مشکلاتشان بی تفاوت است . بی هویت است . خواسته ای ندارد و پوچ است . گویی نیست . و به گفته ی دختر برای زندگی راحت در این دنیا باید نسبت به مشکلات دیگران کر باشی همان طور که این پیر مرد کر یود و در آخر داستان او بدون هیچ مشکی داشت به کارش که عادت کرده بود می پرداخت و حتی گریه های همسر پسر را متوجه نمیشد. زندگی در ان مهمانخانه او را فردی منفعل تبدیل کرده بود. در نهایت بنظرم نویسنده باتوجه به گفتگوی خواهر و برادر در باره ی پاییز که خود بهاری دیگر است و صحبت هایی راجع به عشق از همسر(ماریا) ، معنای زندگی را در دوست داشتن دانسته و ابراز این دوست داشتن ،آنگاه هست که حتی پاییز هم بهاری دیگر میشود و زیبایی ها دیده میشوند و نباید در جست وجوی آرامش در مکان و زمان دیگری باشیم. و با عشق و توجه به یکدیگر و حفظ خانواده میتوان به هویت و معنا رسید. .
عاشق کتاب
آلبر کامو چهره‌ای متفکر است و در «سوء‌تفاهم» مانند دیگر آثار خود، تمام تلاش خویشتن را دارد تا خواننده را به تفکر وادارد. او نمایشی تکان‌دهنده خلق می‌کند و از دلِ ماجرای نمایش، انبوهی سوالات گوناگون پیش می‌کشد: خانواده و جایگاه آن را زیرِ سوال می‌برد. روابط انسانی و رویاهای بشری را زیرِ سوال می‌برد. خودِ بشر و خلقیات او را زیرِ سوال می‌برد و همه اینها نمایشنامه ای بسیار تکان دهنده می سازد ، درباره همه ما انسانها.
abolfazl
کتاب فوق العاده ای هستش . فقط حیف که داستان توی مقدمه لو رفت و انگیره خواننده برای خواندن جزئیات رو گرفت. حواستون باشه مقدمه رو نخونید
Mohsen Najjari
من تازه میخوام کتاب رو شروع کنم. چند کلمه توضیح جلال که من عاشق قلمش هستم، یه جورایی داستان رو اسپویل کرد به نظرم. حالا باید شروع کرد و دید خود اثر چیه! در کل توصیه میکنم توضیحات مترجم رو بعد از خوندن کتاب بخونید.
همتا
چرا در مقدمه باید داستان لو داده بشه؟!؟! اصلا درک نمیکنم :/ ترجمه خیلی ایراد داشت. خیلییی از جملات و کلمات اصلا ارتباط معنایی نمیشد بینشون برقرار کرد! و البته من کامو رو درک نمیکنم.. این دیالوگای مارتا چی بود بعد از کشتن برادرش ؟!؟! بنظرم باید برم متن اصلی رو خودم بخونم. وقت تلف کردن بود
هانی
خیلی مرسی که اسپویل میکنین
همتا
بله کاملا درست میگین⁦🤦🏽‍♀️⁩ وقتی بلافاصله بعد از اتمام کتاب اقدام به نظر گذاشتن میکنم، هیجانات اغلب غالبه، حالا یا از رضایت یا نارضایتی و اینطوری میشه که میبینین :) مرسی بابت یادآوری👌
طه
دوست عزیز اول شکایت میکنی از لو دادن داستان بعد خودت همون کار رو انجام میدی!؟
farzad farzin
یه سوال چرا از این نمایشنامه دو تا هست؟؟ بعد این رایگان و اون پولیه یعنی باهم فرق میکنن؟؟؟
Mo. Si Sakht Pour
Z98RYQ1ZD9US5 20درصد تخفیف
vahid
کلا داستان اینجوریه پسره خواسته ای داره ولی بلد نیست بگه مادره خیلی خسته تر از اونه که چیزی بخواد دختره برای اون چیزی که میخواد همه کار میکه زن پسره هر چی میخواد داره یه پیر مردیم این وسط هست که هیچی نمیخواد
faezeh
تو دیگه کتاب نخون🤣
minoo
😅😅
mohammad
پس نتیجه اینه کلا یکی یه چی می خواد یا نمی خواد😂😂
•Pinaar•
یه نمایشنامهٔ کوتاه که به نظر من برای شروع آثار کامو و آشنا شدن با قلمشون، تا حدودی مناسبه. ترجمه افتضاحه جوری که یه سری دیالوگ هارو بعد از چندبار خوندن بازهم نمیتونی بفهمی و مجبوری ازشون رد بشی.از جلال آل احمد انتظار یه ترجمه خوب رو داشتم.(البته اولین ترجمه ایه که از ایشون میخونم و نمیدونم بقیه اشون هم اینطورین یا نه.) یه ستاره که واسه ترجمه کم کردم یکی دیگه برای مقدمه:| توی مقدمه در یکی دو بند کل داستان رو لو میدن و لذت خوندن و شگفت زده شدن رو از ما میگیرن.مقدمه رو که خوندم دیگه هیجانی واسه خوندن نمایشنامه نداشتم.شما اگه خواستین بخونین مقدمه رو بزارین اخر سر.
fa bahrami
نمایشنامه سنگینی بود، نه به خاطر وقایع و تعدد بازیگرهاش که اتفاقا همین چند نفر هم زیاد بودند!..داستان غم بسیاری همراه خودش داره، غمی که وقتی شرایط به انسان سخت بگیره زندگی چقدر پوچ و خطرناک میشه برای خودش و دیگران... و کلمات و فلسفه بافی شخصیتهاش هم هرچه تلاش کردند از اندوه و بار گناه داستان کم کنند نشد که نشد. خلاصه که ارزش خوندن داشت اما رد غمش تا مدتی قلب آدم رو مچاله میکنه. و منم مثل خیلی از دوستان کتابخون که یک کتاب رو از ب بسم الله تا تهش میخونیم با خوندن مقدمه کل داستانش برامون لو رفت، اما جالبه که باز هم به قدر کافی کشش داشت. اما قطعا توصیه ام اینه که مقدمه اش رو نخونید!
znb
اینکه بعضی از دوستان میگن کشش نداره دلیلش شاید اینه که رمان نیست...بعنوان یک نمایشنامه خوبه ولی کاش مقدمه رو نمیخوندم😔
حسین محمدی
توصیه میکنم طاعون وبیگانه وکالیگولاوافسانه سیزیف آلبرکاموراهم مطالعه کنید
Mohammad Bagheri
متن سنگینی داشت، شاید بیشتر بخاطر نوع نگارشش تا ترجمه اون، موضوع داستان برام تازه بود، ولی روال داستان و مکالمه شخصیت ها تا حد زیادی تصنعی بود، ضمن اینکه موضوع های ساده داستان رو خیلی پیچ چ تاب می داد، در مجموع با همه این تفاسیر ارزش مطالعه داره.
کتاب ناب
اینو بیشتر از بیگانه دوس داشتم، شخصیت اصلی بیگانه واقعا بیگانه بود ولی شخصیت های این کتاب خیلی ملموس تر و قابل درک ترن، در عین اینکه عجیبن باهاشون احساس نزدیکی میکنم. کاش ترجمه بهتری داشت
moony
«تاریکی دارد انباشته می‌شود. به زودی تاریکی روی تمام زمین خواهد گسیخت. چه باید کرد؟»
moony
توی صحنه‌ی سومِ پرده‌ی دوم که می‌شه صفحه‌ی پنجاه و یک نوشته شده. درباره‌ی ساعتش دیگه اطلاعاتی ندارم.
روح الله
دم دمای 17 دیگه تاریکی شروع می شه تا حدود 18 که کاملا تاریک می شه. از اونوره حدود 7:10 طلوع آفتابه ولی از شش، شش و نیم کم کم روشن می شه...
Ali
ساعت چند ؟
مسیح
از خدای خودتان بخواهید که شما را همچون سنگ کند ( حرف های ناگفته ، سوء تفاهم ها ، قضاوت ها ، برهوت رابطه ، انزوا ، نبود عشق ) ، و در آخر مرگی پوچ

حجم

۶۴٫۶ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۱

تعداد صفحه‌ها

۸۸ صفحه

حجم

۶۴٫۶ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۱

تعداد صفحه‌ها

۸۸ صفحه

قیمت:
۳۵,۰۰۰
۲۴,۵۰۰
۳۰%
تومان
صفحه قبل
۱
۲
...
۸صفحه بعد