نظرات کاربران درباره کتاب زندگی داستانی ای. جی فیکری

📖ما کتاب می خوانیم تا بدانیم که تنها نیستیم. ما کتاب می خوانیم،چون تنها هستیم. ما کتاب می خوانیم و دیگر تنها نیستیم. ما تنها نیستیم. می خواهد به او بگوید زندگی من لابه لای این کتاب هاست،این ها را بخوان و قلبم را بشناس❤ کتاب زندگی داستانی ای جی فیکری عزیز دل منه❤ به نظر من هرکسی که عاشق کتاب و کتابفروشی و دنیای دوست داشتنی کتاب ها باشه، قطعا عاشق این کتاب می شه،داستان کتاب راجع به یک کتابفروش به نام ای جی هست که با اومدن یک دختر کوچولو به زندگیش، طعم روزهاش و زندگیش عوض می شه❤کتاب دو بخش و سیزده فصل داره و عنوان هر فصل،عنوان یکی از داستانهای معروف جهانه، که ای جی حدود یک صفحه راجع بهش صحبت کرده و بعد وارد داستان خودمون می شیم(از این بهتر و دلبر تر آخه امکان داره فصل بندی؟!😍)انقدری فضای کتاب دل نشین و آرامش بخش هست که واقعا وقتی تموم شد گریم گرفت😭❤ من واقعه ای جی و کتابفروشیش رو دوست داشتم انقدری که تصمیم گرفتم تمام داستان هایی که ای جی ازشون حرف زده رو بخونم،ای جی عزیز دلم😢😢💘با خیال راحت این کتاب رو به تمام عاشقان کتاب پیشنهاد دادم و خواهم داد و تا حالا به هرکی معرفیش کردم عاشقش شده😍😍کار ترجمش رو هم خانوم کرد به بهترین نحو ممکن انجام دادن به نظرم،فکر می کنم این که خودشون عاشق کتاب ها و دنیاشون هستن، باعث می شه که بتونن اینجور کتاب ها رو انقد دوست داشتنی و درست ترجمه کنن. من تا حالا دو کتاب بی نظیر رو با ترجمه ایشون خوندم و از هر دو به شدت راضی بودم،انتشارات کوله پشتی هم که به اخلاق و تعهد کاری معروفه😊 از گرفتن حق انتشار کتاب ها بگیرینن تا داشتن گارانتی و ..... در نهایت من به همه توصیش می کنم،من خودم نسخه چاپیش رو دارم ولی احتمالا از طاقچه هم بگیرم که تو گوشیم هم داشته باشمش❤

خیلی لذت بردم! نقد داستان : کتاب طبیعتا یه اثر فاخر و شاهکار نیست؛ ولی یک کتاب امروزی خوب، ساده، روان و با محوریت موضوعات به قولی عامه پسنده و سرگرم کننده ست. شخصا داستان های رئال که توش یک نفر یک زندگی عادی رو میگذرونه و یک اتفاق مسیر زندگیش رو تغییر میده و وادارش میکنه به تغییر رو دوست دارم. اینکه نشون میدن زندگی میتونه به چه راحتی جهت حرکتش عوض بشه و متحول نقد ترجمه (بنده خودم مترجمی میخونم) : کتاب رو به همراه نسخه انگلیسیش خوندم و بنظرم ترجمه عالیه و وفادار به سبک نویسنده. حذفیات و تغییرات هم جمعا در حد یک صفحه ست که بسیار ناچیزه و طوریه که داستان هیچ کمبود و ابهامی بهش وارد نشه.

طاقچه ی گوگولی،همدم تنهائی من،دوست دارم ..تولدت مبارک♥ومرسی بخاطر این کارت

کتابی که دوستش دارم و اخرش اشکم و در اورد چقدر دوست داشتم خریدار کتاب فروشی من باشم یه جای دنج و یه دنیا کتاب یا جای مایا بودم و زندگیم داخل کتابفروشی بود یکی از ارزوهامه که امیدوارم بتونم بهش جامه عمل بپوشانم

من خیلی قلم نویسنده ،مخصوصا ترجمه خانم کرد رو دوست داشتم...خوندش واقعا باعث آرامش میشد،این کتاب به ما آدم ها میگه که همیشه احتمال اشتباه وجود داره بلکه نه تنها برای ما بلکه برای دیگران و نباید بخاطرش خود راسرزنش کرد...وتا وقتی که زنده هستیم و زندگی میکنیم امیدوار و شاد باشیم☕🍁

از اون کتاباییه که دوست نداری تموم شه. یعنی یه جورایی انگار میتونه بدون هیچ پایانی تا ابد ادامه داشته باشه. قشنگ بود

تولد مبارک تاقچه. ممنون از تمام کسایی که برای طاقچه بودنت زحمت میکشن. 😄💫

من این کتاب رو‌ همون اوایل که چاپ شد خوندم و به نظرم داستان فوق العاده جذابه و کشش بالایی داره. یه جایی از اواسط داستان احساس آدم طوریه که واقعا دلش نمیخواد کتاب تموم بشه بس که شخصیت ها زنده هستن. یادمه من اوایل کتاب رو‌که میخوندم حتی دوست نداشتم کتاب جلو بره چون عاشق دو نفره های ای جی و مایا بودم و دلم نمیخواست مایا بزرگ بشه! کلا داستان واقعا زیباست و قلب و احساس آدمو قلقک میده❤

ما کتاب میخوانیم تا بدانیم تنها نیستیم،ما کتاب میخوانیم چون تنها هستیم،ما کتاب میخوانیم و دیگر تنها نیستیم!کتاب روان و دلنشینی بود.داستان کتاب فروشی به اسم ای جی که صاحب یک کتاب فروشی در جزیره آلیس است و همسرش رو در حادثه ای از دست داده و زندگی غم انگیزی بعد فوت همسرش دارد،اما با ورود یک دختربچه به اسم مایا به عنوان فرزند خوندش و یک دختر به اسم آملیاکه بعدا باهم ازدواج میکنند زندگیش۱۸۰درجه تغییر میکند.داستان خوبی داشت و در هربخش از زبان ای جی درباره یک کتاب تفسیری نوشته شده و بعد ادامه داستان آمده است.ترجمه هم خیلی خوب بود.این کتاب نشون میده در بدترین شرایط هم امکان رخ دادن اتفاقات خوب و عوض شدن زندگی وجود داره و نباید هیچوقت ناامیدشد.اخر کتاب کمی غم انگیز بود ولی درکل عالی بود و احساس خوبی به خواننده منتقل میکنه.

با هر صفحه‌ای که میخوندم، روحم تازه می‌شد. ترجمه‌های لیلا کرد همگی مربوط به کتاب و کتاب‌خوانیه و این برای من خیلی لذت بخشه. پیشنهادش می‌کنم😍

ترجمه خوب بود ولی کتابی بود که با نخوندنش چیزیو از دست نمیدادم.حس میکردم دارم یه فیلم سبک و راحت میبینم و نه چیزی بیشتر از اون و اصلا برام مهم نبود تهش چی میشه شخصیتا دیالوگاشون و اکشناشون قابل پیش بینی بود کلا حرف خاصی نداشت و تنها چیزی که گفته بود معرفی یه سری کتاب بود که از اونجا که دو رمانی که دوست داشتمو زیاد خوب باهاش خوب برخورد نکرده بود بیخیال لیستش و‌نوت برداری شدم .(موبی دیک و زمان از دست رفته) بیشتر به خاطر شناختی که از مترجمش داشتم خوندم ولی خوب پشیمونم😃 شاید ترجمه خوب بود ولی کتاب نه .

یک داستان کاملا آمریکایی با تمام شاخص های اون مثل تاکید بر ارزش خانواده، خیانت، عشق دوران دبیرستان و ازدواج و البته خوشبینی و امیدواری ..البته خیلی روشنفکرانه تر از رمان های دنیل استیلی اما همچنان همونقدر آمریکایی. کتاب بدی نیست اما به نظر من چیزی نیست که بشه بهش گفت درخشان یا خاص یا به یاد موندنی. البته ترفند نویسنده در ارائه لیستی از داستان های مورد علاقه ش به خواننده(که انصافا نام های خوب و آثار ارزشمندی هم بینشون هست)و اینکه از یه عالمه کتاب و نویسنده ی دیگه هم در متن اسم برده، جدا کارگر افتاده و اثر رو از یه سقوط آزاد به یه مزخرف عشقی عوام‌پسند نجات داده. اما باز هم به عشق بیشتر در رابطه ی زوج ها پرداخته شده و نه جزییات رابطه عمیق و خاص و تاثیرگذار یک پدر و دختر که اتفاقا نقطه ی عطف و مرکز ثقل داستانه. بهرحال کتاب ارزش یک بار خوندن رو داره و حتی شاید بشه بعد مدتی با تامل بیشتری ورقش زد و به دیده ی خطا پوش حتی ازش لذت هم برد.(فقط مثل من بعد یه شاهکاری مثل ابله داستایوفسکی سراغش نرین چون به نظرم در حقش اجحاف میشه و اونطور که باید و شاید دیده و پسندیده نمیشه!😉)

تولدت مبارک دوست همراه من😊

کتاب، داستان زندگی یه کتاب فروش رو شرح میده که یه کتاب و اتفاق مسیر زندگیش رو تغییر میده. هر بخش، با معرفی یه داستان کوتاه از نویسنده های سرشناس شروع شده و عنوانش رو هم از همون داستان ها وام گرفته. کتاب از این لحاظ جذابیت ویژه ای داره که کتابیه درمورد کتاب ها و افراد کتابخوان. این کتاب از اون کتاباییه که به خاطر مترجمش خوندم. سال ها وبلاگ و بعدها اینستاگرام مترجم رو دنبال کردم و واسم جالب بود بدونم چنین شخصی چه کتابی رو برای ترجمه انتخاب کرده و کیفیت ترجمه در چه سطحیه.. درکل بنظرم کتاب خوب و جالبی بود ولی گاهی زیاد از حد رمانتیک میشد. سلیقه ی کتاب من هم مثل ای جی فیکری توی داستانه، ولی خب بنظرم این کتاب برخلاف سلیقه ی کتابفروش توی داستان پیش رفت و بیش از حد کلیشه ای شد. درمورد ترجمه هم بنظرم ترجمه ی خوب و روانی بود. البته جز یه سری موارد جزئی اونم توی قسمت های اول کتاب.

🐉_داستان زندگی یه کتاب‌فروشِ تنها! که یه اتفاق تلخ باعث میشه تصمیم بگیره زندگیشو کاملا معمولی و کسل کننده ادامه بده تا وقتی که تموم میشه(: ولی ورود مایا و ایمی همه چیز رو تغییر میده! ای.جی عاشق میشه! هم عاشق مایا و ایمی و هم عاشقِ زندگی(: _____ داستان‌هایی که موضوعاتشون حول محور کتاب و کتابخونی هست رو دوست دارم! و قطعاً این کتاب هم برای من عزیز شد. همه چیز ساده و روون پیش میره و اصلاً پیچیده نیست! و ابداً اضافه‌گویی‌ای وجود نداره! دلم برای ای‌.جی و جزیره و حتی دنیل پریش تنگ میشه(:

کتاب خواندن تجربه زندگی دیگران با چشم غیرواقعی است. یاد گرفتن این نکته چه طور بدون این که خودت در ماجرایی دخیل باشی، بتوانی دنیا را در چارچوب دیگری ببینی. کتاب‌خوان‌ها به روح هزاران آدم و خرد جمعی همه این آدم‌ها دسترسی دارند. آن‌ها چیزهایی دیده‌اند که غیر کتاب‌خوان‌ها امکان ندارد از آن سر دربیاورند و مرگ انسان‌هایی را تجربه کرده‌اند که شما هرگز آن‌ها را نمی‌شناسید. آن‌ها یاد گرفته‌اند که زن بودن چیست و مرد بودن یعنی چه. فهمیده‌اند که تماشای رنج دیگران یعنی چه. کتاب‌خوان‌ها بسیار از سن‌شان عاقل‌ترند.💜داستان بامزه و جالبی داشت شخصیت ای جی خیلی خوب بود آدم انگار واقعا داشت تو یک کتاب فروشی کار می کرد 😆😃

نقطه قوت این کتاب از نظر من ترجمه خوب و روان با حفظ سبک نویسنده بود و اینکه در طول داستان در هر شرایطی شخصیت های داستان حقیقت و چیزی که بهش فکر میکردن یا احساسشون رو بدون تعارف و خجالت و بدون اینکه ترسی از چیزی داشته باشن یا قضاوت بشن بیان میکردن که تو کل داستان این مورد رو دیدم و برام جذاب بود. شاید این مورد در فرهنگ اونها یک چیز عادی باشه ولی من اطرافم زیاد ندیدم. توصیفات خیلی کم بود و زمان خیلی سریع طی میشد و بیشتر شبیه خلاصه یک فیلم بود (به خصوص دو بخش اخر!) و این تصویرسازی و ارتباط برقرار کردن با داستان رو برای من سخت میکرد. اسامی زیادی توش به کار رفته بود که کلا این مورد برای من گیج کننده ست و نمیپسندم؛ ولی کتابهای خوبی معرفی شده بود که مطمئنا موردتوجه افراد زیادی قرار میگیره. فضای داستان هم کمی تاریک بود و نه تنها عشق درش کم بود بلکه از نظر من بی احساسی توش موج میزد! درنهایت میتونم بگم از نظر من موضوع خاص و پرکششی نداشت که رغبتی به خوندنش تو زمان کوتاه داشته باشم و باتوجه به تعریفی که ازش شنیده بودم یکم خورد تو ذوقم.

بعد از مدت ها یه کتاب رو در عرض ۲۴ ساعت تمام کردم! جدا از این که داستان برام جذاب بود و کشش خودش رو از اوایل داستان حفظ میکرد ، باعث میشد آدم بیشتر راجع به کتابایی که تا الآن خونده و یا از این به بعد میخواد بخونه ، محتواشون و ارزششون از نظر ادبی دقیق بشه ؛ حتی برای خود من این کنجکاوی رو به وجود آورد ک بدونم کتابی ک تو دستم میگیرم که بخونم توی چه دسته ای قرار میگیره ، رمان ؟ داستان؟ روایتی؟ و...

شیرین و دلپذیر و روان بود و از همه مهمتر خیلی صادقانه آنچه را که میخواست بگه بیان کرده بود.

کتاب متوسطی بود، بسیار به کتاب مردی به نام اوه شبیه بود، کسی که همسر خود را از دست داده و با اینکه انسان خوبی است اما بداخلاق و غیراجتماعی است و اتفاقاتی که برایش میفتد که زندگیش را تغییر میدهد، فکر میکردم کتاب از نوع زندگی نامه است که اینطور نبود، در کل خیلی جالب نبود.