نظرات درباره کتاب غروب‌ پروانه و نقد و بررسی خوانندگان | طاقچه
کتاب غروب‌ پروانه اثر بختیار علی

نظرات کاربران درباره کتاب غروب‌ پروانه

نویسنده:بختیار علی
انتشارات:نشر نیماژ
دسته‌بندی:
امتیاز:
۴.۳از ۲۴ رأی
۴٫۳
(۲۴)
Raminikarimi
بهترین کتابِ تمام طول زندگی من همینو بگم که۳بارِ کامل خوندمش و به فکر بار۴مم!
ز.م
پایان کتاب غم انگیزه؟
صبحي
مانند بقیه کارهای بختیار علی بی نظیر بود. نثر روان و سمبلیک و استفاده از stream of consciousness در کارهایش در این اثر هم به خوبی مشهود بود
jawhar karimi
با سلام و درود بە دوستان گرامی.در جذابیت و زیبای کتاب و قلم استاد بختیار علی کە حرفی نمیشە زد و عالی و واقعا کە این بزرگوار بە نظر من بە خاطر این همە رومان زیبا کە نوشتن حقشون نوبل هست.من قبلا نسخە زبان اصلی این کتاب رو کە کردی هست خوندە بودم،بە خاطر جذابیت و زیبایی کتاب تصمیم گرفتم ترجمە فارسی رو هم بخونم و جا داره با کمال احترام بە مریوان حلبچەای این استاد عزیز سر تعظیم بە امانت داری و ترجمە زبیای ایشان فرود آورم واقعا کە دست مریزاد بە این ترجمە کە هیچ تفاوتی با زبان اصلی کتاب ندارە.سپاسگذارم از دوستان گرامی طاقچە کە این کتاب را بە این راحتی در دسترس گذاشتن.
angoor
البته اگر کُرد هستید حتمن متن اصلی رو بخونید ، این کتاب یکی از شاهکارهاست
farzin9
این یک کتاب عالی با ترجمه ای عالیست
ડꫀꪶꫀꪀꪮρꫝⅈꪶꫀ
این رمان هم مانند دو رمان دیگر بختیار علی یعنی آخرین انار دنیا و جمشیدخان عمویم، به سبک رئالیسم جادویی نوشته شده است. سبکی که به نویسنده اجازه داده است دنیاهای مختلفی خلق کند. راوی این رمان خندان کوچولو خواهر کوچکتر پروانه است. او در آغاز کتاب از یک غروب سرد و برفی در میان کوهستان‌های سرکش سخن می‌گوید. غروب تلخی که بعد از آن همه‌چیز تغییر کرد. غروبی که خندان کوچولو به آن غروب پروانه می‌گوید. اما داستان این غروب که در آخر کتاب بیان می‌شود به چند فصل قبل برمی‌گردد. راوی داستان را از عید قربان آغاز می‌کند. عیدی که در آن تعداد قربانی‌ها به‌حدی زیاد بود که شهر بوی خون می‌داد و چاله‌چوله‌های کوچه‌ها پر از خون بود.خندان کوچولو و پروانه مسئول این بودند که گوشت قربانی را تقسیم کنند و یکی از خانه‌هایی که به آن مراجعه کردند خانه فریدون ملک بود. جوانی باریک‌اندام که عاشق پروانه شده بود. زندگی پروانه به عنوان دختری مجرد در یک جامعه سنتی و مخصوصا در خانواده‌ای که پدر و برادران بسیار سخت‌گیر بودند، راحت نبود. اما پروانه همیشه تلاش می‌کرد استقلال و آزادی خود را حفظ کند. او روحیه‌ای سرکش داشت و به آسانی تسلیم نمیشد. پروانه در فکر این بود که خانه را ترک کند و به معنای واقعی کلمه آزاد باشد و بسیار مایل بود خندان کوچولو را هم همراه خود ببرد. به خواهرش می‌گفت: «خندان کوچولو با من بیا. امروز می‌رویم به این درد و نگرانی پایان دهیم و همه‌چیز را تمام کنیم.» عاقبت پروانه که عاشق فریدون ملک شده بود، با او فرار کرد. آن‌ها شهر را ترک کردند و همراه دیگر عاشقان زندگی متفاوتی را شروع کردند. فرار پروانه، زندگی خندان کوچولو را نیز تحت تاثیر قرار داد. برادرانش فکر می‌کردند او همدست پروانه است و از او می‌خواستند جایی را که پروانه به آن پناه برده است به آن‌ها بگوید. اما خندان کوچولو بی‌خبر بودراوی در کتاب می‌گوید به داستانی که تعریف می‌کند اطمینان ندارد و فکر می‌کند داستانش خوب نیست. اما خواننده بعد از مطالعه کتاب پی می‌برد که داستان بسیار خوب و خواندنی است. داستانی که هرچند تلخ است اما زیبایی‌های زیادی درون خودش دارد. داستانی که در همان ابتدا به خاطر پروانه مکتوب شده است تا نمیرد. خندان کوچولو این داستان را نوشت چون پروانه همیشه به او می‌گفت: «پس از مرگ فراموشم نکن.» غروب پروانه سومین رمانی است که از بختیار علی مطالعه کردم و باید اعتراف کنم این رمان از همه تلخ‌تر بود. در این رمان دو دنیای متفاوت رو در روی هم قرار می‌گیرند و بختیار علی چهره خشن و ترسناک تفکر سنتی را به‌خوبی نشان می‌دهد. چهره مردمانی که در بند افکار دیگران و از همه مهمتر در بند جامعه هستند. بعد از همه سختی‌هایی که در خانه متوجه پروانه بود و بعد از فرار او، برادرانش به سراغ بقچه‌ها رفتند و خنجرهایی را لای لباس‌هایشان مخفی کردند. آن‌ها قصد داشتند پروانه را به خاطر این ننگی که به بار آورده است بکشند. اما پروانه و دیگر عاشقان شهر می‌خواهند آزاد باشند. آن‌ها از جامعه و تنگ‌نظری‌های آن در امان نیستند و از اینکه نمی‌توانند در کنار هم زندگی راحتی داشته باشند خسته شده‌اند. بنابراین به عشقستان فرار کردنددر این میان خندان کوچولو برای یک مدت طولانی، مانند صحنه‌های ترسناک ابتدای کتاب یک قربانی است. دست پدر، برادران و اقوام پروانه به او نمی‌رسد و چون فکر می‌کنند خندان کوچولو در فرار کردن پروانه نقش داشته و از آینده او می‌ترسند، تصمصم می‌گیرند او را درست تربیت کنند. می‌خواهند راه راست را به او نشان دهند مبادا پا در مسیری بگذارد که پروانه به آن رفته است. جنگ میان اهالی خشمگین شهر و عاشقان فراری به تلخ‌ترین شیوه ممکن در غروب پروانه به پایان می‌رسد. به عقیده من پایان کتاب آنقدر تلخ است که برای همیشه در ذهن خواننده باقی می‌ماند.خواندن این رمان را با ترجمه خوب و روان مریوان حلبچه‌ای به همه شما توصیه می‌کنم.
👑Nargess Ansari👑
داستان سنگینی بود...خیلییییی طول کشید که خوندمش،ولی خوب و متفاوت بود.
منصوره
قلم و ترجمه عالی
khode_sabr
از نظر ادبی ک نیازی ب تعریف نیست*بختیار علی* ولی واقا خیلی متنش سنگینه یکم طول میکشه خوندنش ولی واقا لذت بخشه...! ب شدت برای کسایی ک کتاب خونن پیشنهاد میکنم خلاصه تنها مشکلش متنشه ک خیلی روان نیست
ملک :)
نمی‌دونم چطور وصفش کنم. فوق‌العاده زیبا بود.

حجم

۳۱۶٫۲ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۶

تعداد صفحه‌ها

۱۳۶ صفحه

حجم

۳۱۶٫۲ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۶

تعداد صفحه‌ها

۱۳۶ صفحه

قیمت:
۴۰,۰۰۰
۲۰,۰۰۰
۵۰%
تومان
صفحه قبل
۱
صفحه بعد