نظرات کاربران درباره کتاب در جست‌وجوی آلاسکا

همزاد پنداری عجیبی با آلاسکا داشتم:) اگه از سبک تین ایجری خوشتون میاد از دستش ندید

جان گرین یکی از 100 چهره ی تاثیرگذار در جهان و متاثر از یکی از بهترین نویسندکان جهان فیتز جرالد، یک بار دیکه در این کتاب ثابت کرد میتونه به بهترین شکل ممکن مرگ، غم فقدان یک انسان و احساسات تلخ و شیرین یک فرد ناامید رو به تصویر بکشه. کتاب،کتابی نبود که حالمو خوب کنه. ولی اثری بود که بیشتر و بیشتر من رو به دنیای آدمهای غمگین نزدیک کنه. دنیای آدمهایی که ضربه خوردند در کودکی و با زخمهای فراموش نشده اشون رشد کردند و با لبخند رو لبشون همه رو به اشتباه انداختند... کتاب فوق العاده ای بود. ....

وقتی کتاب های شبیه به این رو میخونم،‌ واقعا برام سوال میشه که چطور میشه انقدر بی مسئولیت و بی پروا زندگی کرد. مایلز پسریه که توی مدرسه و شهر خودش محبوب نیست. روابطش با والدین ش در حد رابطه ما با خاله و عمه مون هم نیست. فقط ازشون احساس خوبی میگیره. برای ایجاد یک تغییر بزرگ در زندگیش تصمیم میگیره بره یک مدرسه شبانه روزی. اونجا همه سعی میکنند از قوانین نوشته شده پیروی نکنند و در عوض به طرز شگفت انگیزی از قوانین غیر رسمی و نا معقول، در حد قوانین الهی پیروی کنند. و شکستن قوانین غیر رسمی (مثل خبرچینی نکردن، وارد نکردن بزرگتر ها در دعوای دانش آموزان) تابوی بزرگی است. حتی وقتی خریت دانش آموزان ممکن است یا حتما به مرگ کسی منجر میشود در مورد اولین شب مایلز که کوین و دوستانش ممکن بود اورا به کشتن بدهند و در مورد آلاسکا که با حماقت دوستانش خودش را به کشتن داد. مایلز در مدرسه شبانه روزی خیلی چیزها یاد گرفت، اما خیلی چیز ها را از دست داد و خیلی چیزها را اصلا یاد نگرفت. یاد نگرفت وقتی نمیخواهد سیگار بکشد بگوید نه. یاد نگرفت مشروبات الکلی او را تا سر حد مرگ از خود بیخود میکند همانطور که در مورد آلاسکا اینطور شد. یاد نگرفت دوست خوب پیدا کند یاد نگرفت دروغ نگوید و از عقلش در موارد حساس استفاده کند. یاد نگرفت مسئولیت پذیر باشد و به عواقب کار هایش فکر کند. مایلز یاد نگرفت در این لابرینت هزار تو، وقتی مطمئن است که گمشده است و راه درست را به تنهایی نمی تواند پیدا کند از یک راه بلد کمک بگیرد. یاد نگرفت اصلا ما برای پیدا کردن راه درست در این هزار تو قرار گرفتیم. مایلز فقط یاد گرفت باید تجربه کند. همه چیز را. حتی اگر این تجربه کردن به آزار دیگران یا کشته شدنشان منجر شود. یاد گرفت باید پای دوستی ها ماند حتی اگر احمقانه به نظر برسند. یاد گرفت همه چیز از هم می پاشد پس باید بخشید و بخشیده شد. روی هم رفته کتاب بیشتر تنفر مرا از فلسفه ی سطحی نگر غربی و دنیایی که ما را به آن رهنمون میشوند عمق بخشید و پوچی دنیای بی دین را نشانم داد. اما حتما از این کتاب هم درس گرفتم.

داستان در مورد مایلز هالتر ، پسر نوجوانی که عاشق به خاطر سپردن آخرین کلمات انسان ها پیش از مرگشونه. در یکی از این جمله ها با مفهومی به نام "شاید بزرگ " آشنا میشه و به دنبال اون ، تصمیم میگیره به یک مدرسه شبانه روزی بره و اونجا ادامه تحصیل بده. کناب قشنگیه ، سانسور داره ولی بازم قشنگه. توصیه میکنم. به نظرم لازم بود مترجم با یه سرچ ساده مفهوم "شاید بزرگ" رو در پاورقی توضیح میداد که نداده پس من اینجا توضیحش میدم. 🌼🌼🌼🌼🌼🌼🌼🌼🌼🌼🌼🌼🌼🌼🌼🌼🌼 "شاید بزرگ" اشاره به زندگی پس از مرگ داره ، چیزی که شاعر فرانسوی فرانسوا امیدوار بود واقعی باشه ولی نمیتونست مطمئن باشه. در همین راستا "شاید بزرگ" به معنی انجام ریسک بزرگی هست برای به دست آوردن چیزی که ممکنه اصلا وجود نداشته باشه. 🌼🌼🌼🌼🌼🌼🌼🌼🌼🌼🌼🌼🌼🌼🌼🌼🌼 منبع : When the French poet Francois Rabelais was dying, his last words were "I go to seek a great perhaps." He was referring to the afterlife, something he hoped was real but could not be sure of. In that sense, a "great perhaps" is taking a great risk to reach something that may not exist.

مینی سریالی از رو همین کتاب ساخته شده که خیلی خوبه، حتما ببینیدش looking for alaska

خوب نیست عالیه! عالیم نیست محشره!

کتاب خوبیه ولی نتونستم اونطور که با سریالش ارتباط برقرار کردم با این ارتباط بگیرم و بخاطر کتاب نیس بخاطر سانسورهای بسیار هوشمندانه س خدایی موقع خوندن اونجاهایی که سانسور شده بودن یاد ارم اون باشگاهه بود(فوتبالی نیستم دقیقا اسمش یادم نیس، فوتبالیا ببخشن) گرگ بود به بچش شیر میداد اون وسطو سانسور کرده بودن اینم دقیقا مث همین بود اینو بدی جان گرین بیست سی تا تپه توت فرنگی میخوره بعد خودشو با ماشین یجایی میکوبه

پسری به نام مایلز که در ایالت فلوریدا زندگی میکنه و کار موردعلاقه اش حفظ کردن آخرین جملات افراد معروفه، آخرین جمله فرانسوارابله، مایلز رو علاقه مند میکنه تا به دنبال شاید بزرگ خودش بره بنابراین مدرسه ی فعلی خودش رو ترک می کنه و به مدرسه ای شبانه روزی در ایالت آلاباما میره و اونجا دوستانی پیدا میکنه که به دنبال شیطنت و شوخی و خوشگذرانی هستن و از بچه پولدارهای مدرسه متنفر... توصیفات دقیق و عالی هستن و داستان بسیار پر کششی هست و مخاطب رو خسته نمی کنه با مزه و در عین حال جذاب هست وهیجان انگیز و غیرقابل پیش بینی. نویسنده مطمئنا تو انتقال احساسات بینظیره و شما خودتون رو به جای شخصیت های داستان میگذارید و با اونها غصه میخورید و با اونها میخندید و.. اما داستان کلی و محتوای داستان مورد پسند من نبود. و پایان داستان مثل کتاب دیگه نویسنده، زمین بر پشت لاک پشت ها، منطقی و قابل قبول بود اما در کل به نظرم زمین بر پشت لاک پشت ها قشنگتر بود

رمان نحسی ستاره های بخت ما وشهرهای کاغذی هم ازاین نویسنده عالین ازاین دورمان فیلم هایی باهمین نام اقتباس شده که به اندازه خودرمان قشنگه وارزش دیدن داره

شبیه کتاب شهرهای کاغذی از همین نویسنده بود . مایلز دقیقا مثل کیو و الاسکا هم خود مارگو بود. ولی خوندن کتابهای جان گرین ادم رو وادار به تفکر میکنه و من اینشو دوست دارم.

من تونستم اخرش رو حدس بزنم و از این بابت خورد تو ذوقم اما وایب خیلی قشنگی داره در حدی روت تاثیر میزاره که امکانش هست وسوسه بشی سیگار بکشی😂😂

هیچ انتشاراتی به اندازه میلکان سانسور نمیکنه😐 نمیدونم اگر بیان یه سری چیزا ایراد داره چطور بقیه نشر ها میگن ولی میلکان نه😐 سانسور واقعا اذیتم کرد. طوری که هردفعه دو نفر بهم نزدیک میشدن من متوجه نمیشدم که چی شد😑 جدای از سانسور ها، اصلا دوستش نداشتم مخصوصا بخش "بعد" رو، نتونستم باهاش ارتباط بگیرم. هیچ کدوم از رفتارهاشون برام قابل تحمل نبود. نصفه رهاش کردم و ترجیح دادم یه کتاب دیگه بخونم.

این کتاب درباره ی پسری دبیرستانی به نام "مایلز" هست که از دوستان و زندگی کسالت آور و تکراری خود خسته شده و برای ادامه ی تحصیل، به ایالتی دیگر در آمریکا سفر میکند. در آنجا، با دختر بسیار زیبایی به نام "آلاسکا" آشنا میشود. آلاسکا، دختری ماجراجو، شجاع و البته اغواگر است و طولی نمیکشد که مایلز عاشق او میشود و این در حالیست که آلاسکا، دوست پسر دارد و از اختلال دو قطبی نیز رنج میبرد. در یک جمله بگم، بهترین و به یادموندنی ترین کتابی که خوندم.

من این کتاب رو دوست داشتم ولی آخرش گنگ تموم شد، کاش بیشتر از آلاسکا داشت.

اونجوری ک همه تبلیغش رو کردن نبود،حس میکنم یکمم سانسور شده بود🤔😒 ولی در کل کتاب داستان جالبی داشت، هرچند که آخرش درام تموم کرد

عالی بود خطی رو دل آدم میکشه که پاک نمیشه

چرا کتابای جان گرین با عضویت تو کتابخونه قابل خوندن نیستن؟!

ازتون خواهش و تمنا دارم که حتی اگه حوصله کتاب خوندن ندارید بشینید و مینی سریالشو بیینید وگرنه بد رکب خوردید! همیشه آثار جان گرین پر از حس خوب و رنگارنگیه که حتی اگه بخوای هم نمیتونی ازش دست بکشی‌. و خب این کتاب هم از این قاعده مستثنی نیست. آلاسکا دختری آروم و پر آوازه توی مدرسه است‌ و سعی بر گذروندن اوقاتی خوش در مدرسه رو داره و همین قضیه هم باعث محبوبیتش شده. تا اینکه یه روز مجبور میشه یکی از دوستای نزدیکشو لو بده و همین قضیه باعث طرد شدنش میشه. دیگه هیچکس حتی نزدیکشم نمیره. البته به غیر از مایلز!...

من این کتاب رو به صورت چاپی خوندم‌. کتاب درباره پسری به اسم مایلز هالتره که به یک مدرسه ی شبانه روزی میره و با دختری به نام آلاسکا آشنا میشه، عاشق اون میشه و محو اون میشه. و دیگه مایلز قصه ما آدم قبل نیست! این کتاب درد زنده بودن و عاشقی رو خیلی خوب توضیح میده، و هرکس این کتاب رو بخونه هیچ‌وقت فراموشش نمی‌کنه و چیزای زیادی یاد میگیره (خودم خیلی چیزی یاد گرفتم). من این کتاب رو پنج‌بار خوندم و به جایی که می‌رسه گِریه‌ام می‌گیره و هیچ وقت واسم قدیمی نمیشه!

کتاب تینجری،من زیاد خوشم نیومد سه تا نکته در این کتاب برام جالب بود که بخاطر همین هم سه ستاره دادم: . •|1️⃣آخرین کلمات کسایی که قبل از مرگ گفتن،هیچ وقت به آخرین حرف آدما فکر نکرده بودم،همش به آخرین فکرهای طرف فکر می‌کنم، مثلا به چه کسی یا چه چیزی فکر می‌کرده؟ . •|2️⃣درمورد دین‌ها که چیزهای جالبی بودن اگه بعدا دوباره بخوام این کتاب رو بخونم قطعا بخاطر همین حرف های آقای هایده. . •|3️⃣آشنایی با چند شخصیت؛ چه گوارا،سیمین بولیوار و فرانسوا رابله. اونم بخاطر گفتن آخرین حرفاشون! . ☆117☆