نظرات کاربران درباره کتاب سایه باد

🐉_و «سایهٔ باد».... و نویسنده ای که هوش و ذکاوت تو نوشته هاش موج میزنه.... داستانی درباره کتابـ ها .... نمیدونم باید چی بنویسم؟ چه نظری؟ این داستان اونقدر به هم پیچده است که امکان نداره بتونم حتی یه ذره اشو توضیح بدم... میتونـم بگــــم یه اثر: « به شدت فوق العاده» از یه نویسنده ی درجه یکی که» زیـــاد« میدونست... واژه ها تو سرم می چرخن و بلد نیستم واسه توصیف این کتاب، کنارِ هم قرارشون بــــــدم.... کتابـــیه که/ باید/ خوند.... و قطعا تا همیشه در خاطر میمونه.... مهم نیست چقدر بزرگ بشم... مهم نیست بعد از این چه کتابای بی نظیری بخونم... مهم نیست که چقدر بتونم تو یه داستان خیالی زندگی کنم.... چیزی که مهمه اینه که تا ابد گوشه ای از فکر و وجودم در نوشته های /کارلوس/ باقی موند.... بهترین کتابِ من... و بهترین نویسنده ی من....ــــــــــــ! از آشنا شدن و بودن و زندگی کردن در کنار شما و در عین حال دور از شما غرقِ لذتــــــم.... لذتی که تا همیشه در روحــــــم باقی میمونه...! پ.ن: ثافونِ عزیز! حسرت اینکه دیگر نیستی تا برایم بنویسی مثل خوره بر جانـم افتـاده.... از اینکه مرا به دنیای هیجان انگیزت راه دادی،، ممنونم...🔅 # روحــــــت_ شــــــاد.... ♡

تموم شد.اونم با چشمانی که تمام آدمها مترو فهمیدن خیس شده. انگار دست نامریی منو از دنیای زیبای این اثر به باتلاق دنیای واقعی کشوندمثل رویای شیرینی که صبح از خواب بیدار میشی هنوز گیجی و منگی و فکر میکنی با خابیدن دویاره ادامه همون رویا رو میبینی. ولی میفهمی زود گذشته.حس جوونی، شور و هیجان عشق اول،عشق در یک نگاه،غرور و لبخند، حس شکست با این کتاب دوباره حس کردم. تو دنیای کناب زندگی کردم و مُردَم. اینجا، دنیای واقعی جهنم بعد از مرگه. ترجمه بود بس بینظیر و معجونی از عشق،راز، نفرت، داستان های تو در تو و بهم پیوسته، رازهای پنهان و مرگ.چاشنی بینظیر. فکر کنم رمانی بود بینظیر ک خوندم.به پیچیدگی کتاب بار هستی به جادویی صد سال تنهایی ، به جناییی دختری در قطار یا بیمار خاموش، به تعلیق کافکا در ساحل، به رمانتیکی من پس از تو و به جملات قصاری کتب مقدس مجبورم کرد که تاریخ معاصر اسپانیا رو جداگانه بخونم که بدون اون مطالب درک داستان کمی برام سخت میشد.حتی نقشه شه بارسلون رو رو گوگل مپ نگا کنم و عکسهای به اشتراک گزاشته شده از آنجا زل بزنم و حودم رو اونجا کنارشون تصور کنم. دلم براشون تنگ میشه بخصوص فرمین

اگر ستاره بیشتر بود قطعا میدادم. یکی از بهترین و جذابترین رمانهایی که خوندم. اگر مثلا برای خوندن ۲۰ صفحه از کتاب مردی به نام اوه ۴۰ تا خمیازه میکشین، تو این کتاب نمیفهمین چطوری ۲۰۰ صفحه رو یه ضرب خوندین و مشتاقین درجا ۲۰۰ تای دیگه بخونین. بنظرم این رمان میتونه با هری پاتر (البته فقط یه جلدش) مقایسه بشه. تعداد شخصیت زیاد، شخصیت پردازی خوب، وقایع پرتعداد و غیرقابل پیش بینی و داستان پرتعلیق و جاذبه ، این اثر رو فوق العاده کرده. همین :)

طاقچه جان لطفا یه کاری بکن وقتی میخوای نظر بدی لازم نباشه که امتیاز هم بدی،چون برخی از دوستان که نظر غیر مرتبط یا مطلبی غیر مرتبط با کتاب رو میخوان به اشتراک بزارن مجبورند امتیاز بدن و خیلی ها هم یک ستاره میدن و اینجوری خواننده فکر میکنه که کتاب به درد بخوری نیست و...

این کتاب که بی نظیره جلد دوم کتاب هم ، به نام بازی فرشته مرداد ماه ۹۹ از سوی نشر نیماژ منتشر شده اونم خیلی قشنگ بود 😍 اما هنوز توی طاقچه نیومده

دنیل در کودکی مادرش را از دست داده و همراه پدرش که صاحب یک کتاب فروشی است زندگی می کند . روزی پدرش او را به جایی مخفی می برد کتابخانه ای بسیار بزرگ از آثاری که در جامعه زیاد نیست تو بعد از ورود صاحب یکی از کتاب ها می شوی و عهد می کنی نگذاری آن کتاب فراموش شود . کتاب دنیل سایه ی باد است که عاشقش می شود و سعی می کند در مورد نویسنده کتاب پرس و جو کند و اینجاست که درگیر زندگی عجیب نویسنده گذشته او عشقش گریزش و .... می شود . . . پ. ن :کتاب نسبتا خوبیه ولی واقعا اون تعریفی که ازش شده را درک نکردم مثلا موضوعش جدا چیز خاصی نیست اون کتابخونه حال و هوای جذابی داشت ولی بعد سیکل همه چیز تکراری می شد چیزی که خوب بود قلمش بود که قشنگ و روان می نوشت حرف هاش نمی شکست و شما را دنبال خودش می برد اما چیز شگفتی همراهش نداشت .(البته نظر هر عکس قابل احترامه) هیچکس شبیه کس دیگه ای نیست☺️

از اینکه با این کتاب اشنا شدم و خوندمش واقعا خوشحالم ..بهترین کتابی بود که خوندم♡

این چند روزه همش دارم کتاب میخونم😂 این حجم از مطالعه تو زندگیم بی سابقه اس 😂

این کتاب جدا از فضاسازی بسیار خوبی که داره ترجمه بسیار روانی داره و بسیار لطیف و منطبق با فضای داستان ترجمه شده. بخوانید و لذت ببرید مثل من در همین لحظه.

این کتاب فوق العاده بود👌حدود یک ماه از خوندنش میگذره ولی هنوز صحنه ها،تصویرپردازی ها،داستان گیرا و شخصیت اصلی داستان با منه! عالی بود این

کتاب عالی بود. مدتها بود از یک کتاب رمان تا این حد لذت نبرده بودم. داستان همه چیز داشت. عشق٬ حادثه٬ خشونت٬ معما٬ قتل٬ جملات تامل برانگیز و از همه مهمتر زندگی. و البته اگه سانسور اجازه میداد کمی هم هماغوشی که به عقیده من در داستانها عاشقانه میتونه قصه رو عاطفیتر بکنه. نحوه روایت قصه و ترجمه هم بسیار خوب بود. با اینکه کتاب طولانی بود هیچ جا حوصله ات رو سر نمیبرد. و البته پایانی خوش که بااینکه کمی کتاب رو عامه پسند میکرد اما برای کتابی که راوی خود قهرمان داستانه پذیرفتنیه. ناگفته نمونه که داستان اشکالات کوچکی هم داشت. اما واقعیت اینه که اونقدر از کتاب حس خوبی گرفتم که حتی دوست ندارم بهشون اشاره ای کنم. قطعا از این نویسنده باز هم خواهم خوند و به شما هم پیشنهاد میکنم از دستش ندید. پی نوشت : متوجه شدم این کتاب, اولین کتاب از سری کتابهای "گورستان کتابهای فراموش شده" ست. فعلا این مجموعه شامل چهار کتاب میشه. امیدوارم ناشر و مترجم عزیز سراغ بقیه مجموعه هم برن.

اگر شما این کتاب رو بخونید بدون شک از جذاب ترین کتاب هایی خواهد بود که همیشه ازش یاد می کنید. این کتاب قصه در قصه است‌. نویسنده اصلا ولت نمیکنه به امون خدا اونم وسط داستان مثه بعضی کتابا!! هر آدمی که وارد داستان میشه سرگذشت زندگی معما گونه اش رو هم با خودش میاره و تو ی خواننده ترغیب میشی که با حرص و ولع اون سرگذشت ها رو بخونی. شخصیت خولین اونم توی دوران کودکیش و علاقه زیادش به کتاب و شاعری و ندید گرفتنای اون علاقه و اشتیاق خولین به شعر و نقاشی و نویسندگی، توسط پدرش و اصرار بر کودن خوندن و احمق فرض کردن خولین عجیب منو یاد آیدینِ سمفونی مردگان معروفی مینداخت و برای هر دوشون (خولین و آیدین) دل میسوزوندم. و در آخر بگم که خیلی خوشحال شدم این کتاب رو خوندم. به شما هم توصیه میکنم بخونیدش.

11 روز بعد از قطعی نت..هیچ خبری..هیچ راهی.. هیچ توضیحی..اینجا تهران قرن ۲۱ امکانات برابر امکانات غار در آغاز حیات👎🏼🖤🥀

حتی فکرشم نمیکردم ایننننقدددددددررررر جذاب و گیرا باشه. انقدر ترجمه ش روان و پر کشش باشه. جوری که حتی یه لحظه هم پیش نمیاد به خودم بیام و ببینم حواسم پرت شده و چند خط رو نفهمیدم. اصلا نمیذاره حواس آدم به چیز دیگه ای بره. الان یک پنجم ابتدایی رو خوندم و میتونم بگم اولین کتابیه که انقدر بی وقفه کشش داشته برام و یه لحظه هم کسل کننده نشده . بعد از به پایان رساندن بازم نظرمو میگم. _________________ میتونم بگم از بهترین رمانهایی بود که تا حالا خونده بودم و شاید هیچوقت نتونم کتابی به این قشنگی پیدا کنم دوباره. اما متاسفانه بدی چنین کتاب های پخته و سطح بالایی اینه که بشدت استاندارد آدمو میبرن بالا و ادم رو پرتوقع میکنن. جوری که دیگه هر رمانی به دل آدم نمیچسبه. 😑

از تعداد بریده های این کتاب تو طاقچه مشخصه که کتاب خیلی خوبیه، دیگه جای تعریف کردن نداره. پره از جملات و پاراگراف هایی که میتونین علامت بزنین و دوباره بخونین یا ازشون استفاده کنید. ترجمه هم که عالی، با اینکه خیلی جاها به شدت سانسور شده اما مترجم جوری جمله بندی کرده که میتونی خودت حدس بزنی چی به چی بوده.واقعا آفرین به این دقت و ذکاوت جناب مترجم عزیز😉

کتابی فوق‌العاده روان. نویسنده‌ای که تکلیفش با قصه روشنه. هیچ عنصری رو بدون دلیل وارد قصه نمیکنه. کسی که ‌از ابتدای قصه به آخرش اشراف داره. و اتفاقا به غیر از همین کار، جلد دومش رو هم پیشنهاد میکنم. بازی فرشته. اونجا خواهید دید که بعد از گذشت چند سال از نگارش جلد اول، نویسنده به چه بلوغ عمیق فکری‌ای میرسه. خوشحالم که بالاخره یه انتشاراتی پیدا شد که بجای بازنشر کتابایی که ترجمه‌های خوبش تو بازار هستن، با ترجمه‌ی ضعیف، نویسنده‌ای رو معرفی کرد که تو ایران ناشناخته بود. و البته با ترجمه‌ای خوب هم این کار رو کرد. از این نویسنده کتاب مارینا هم منتشر شده و اون هم فوق‌العاده هست.

بعد دوماه دوباره اومدم طاقچه ومی بینم هنوز خواهران و برادران عرزشی فعال اند. خداوکیلی تو این شرایط با چه رویی جست و جو گر ایرانی معرفی می کنید؟

سایه باد تنها یک کتاب نبود که خونده شد، سایه باد دنیایی بود که درش زندگی کردم، دریایی بود که درش غرق شدم ،اشتیاق، ترس، غم ،حسرت و بغضی بود که در وجودم احساسش کردم . و بعضا اتفاقاتی که اشک آدم را در می آورد. ای کاش میشد نصف عمرم را در مقابلِ بودن در این کتاب و تجربه اون اتفاقات می پرداختم.

با این که خیلی طولانی بود و یک ماه طول کشید ! اما داستان جذاب، معمایی و بی نظیری داشت . توصیف های نویسنده هم توی بخش هایی از کتاب انقد واقعی و قشنگ بود که کامل تو عمق داستان فرو می‌رفتم و اتفاقات و به راحتی مجسم میکردم. با خوندنش یه تجربه شیرین از این کتاب تو ذهنم موند ...

این روزها حس و حال روزهای بعد از اعلام پیروزی احمدی نژاد و حذف میرحسین رو دارم، توی پیاده روها بقول اخوان سرها در گریبان و هوا هم بس ناجوانمردانه سرد است،یه بغض سنگین می بینم،یعنی واقعا اینا نمیفهمن ملت چقدر سرخورده، آزادی اندیشه خفه شده و نگرانیِ زندگی و امرار معاش زانوهارو سست کرده!؟ روابط انسانی که هیچ، یه چوپون هم اینجور گله داری نمیکنه!