نظرات درباره کتاب سیرک شبانه و نقد و بررسی خوانندگان | طاقچه
کتاب سیرک شبانه اثر ارین مورگنشترن

نظرات کاربران درباره کتاب سیرک شبانه

دسته‌بندی:
امتیاز:
۳.۹از ۱۳۱ رأی
۳٫۹
(۱۳۱)
کتاب باز
بهترین کتابی که تا به حال خوندم. کسایی که عاشق "سایه باد" هستن برای خوندنش معطل نکنن. واقعا نمیدونم چرا بهش امتیاز پایین دادین. نظر قبلی گفته: گیج کننده.... و من یه سوال دارم...کتابی که نتونه تو رو به فکر کردن بندازه و باعث بشه وسعت دیدت رو بزرگ کنی و جهان رو بیشتر از قبل لمس کنی(با همه اون عجایب داخلش بایدم گیج کننده باشه)...میشه اصلا بهش کتاب گفت یا نه؟****** خواهشا بخونید و بنویسید که کتاب چیزی بیشتر از درک کردنه!
Aney
برای کسی که گفته ترجمه خوب نیست: کاملا مثل متن زبان اصلی ترجمه شدخ و گنگیش به خاطر خود کتابه
کتاب باز
crz من به کسایی که سایه باد رو خوندن این کتاب رو پیشنهاد دادم چون از نظر من کسایی که از سایه باد لذت میبرن، سیرک شبانه هم براشون جذاب خواهد بود:) من حرفی از شباهت نزدم
-Dny.͜.
اتفاقا ترجمه‌کتاب اصلااا خوب نیست داستان قشنگی داره اما ترجمه ....
ᶜʳᶻ
🐉_سیرک رویاها.... سیرکی که بدون اطلاع قبلی و هر بار هر گوشه ی دنیا ظاهر میشه.... سیرکی که خیل عظیمی درونش مشغول به کارن و جمعیت بسیار زیادتری به عنوان رویاپردازان و به واسطه ی« تیسنِ ساعت ساز» یه مجموعه ی بزرگ از هواداران این سیرک رویایی رو تشکیل میدن.... سیرکی که فقط یه صحنه ی نمایشه.... یه مکانِ مسابقه بین سیلیا و .... (لو ندم بهتره:) •یه مسابقه ی ناخواسته •یه رقیب نا شناخته • و یه عشق ناگهان ______ این داستان مختص به یه نفر و یا حتی دو سه نفر نیست،،، داستان کلی آدم که به هم هیچ ربط مشخصی ندارن و همگی به واسطه ی سیرک به هم وصل میشن... بر خلاف داستانای معمولِ پرجمعیت فضای داستان جوری پیش میره که شخصیتارو با هم اشتباه نمیگیری و همگی تو ذهنت یه تصویر مشخص دارن.... همه چیز این رمان رو دوست داشتم (: پایان قشنگی داشت اما به نظرم میتونست هیجان انگیز تر باشه ♡✓ #به شدت پیشنهاد میکنم بخونیدش ♡ ~سیلیا ~بیلی ~پاپت ~ویجت ~سوکیکو ~تارا برجس ~لینی برجس ~خاله پادو ~ا_هکتور ~مرد خاکستری پوش ~مارکو ~تیسن ~الیزابت ~چاندریش لوفور و...
farez
سیرک شبانه... کتابی که با مشقت تمام به پایان رسوندمش و حس نجات از یک باتلاق رو داشتم بعداز اتمامش. بطرز عجیب و هنرمندانه ای من رو ملزم به ادامه کرد بدون اینکه جذابیت خارق العاده ای داشته باشه. نمیدونم چی باعث شد یک رمان بلند با جملات ‌و توصیفات تکراری رو دنبال کنم.ولی هرچی بود نتونستم بطرز شفافی باهاش ارتباط برقرار کنم...انگار بخوان فیلم حیثیت رو با تلقین میکس کنن و لحظه لحظه اش رو تشریح کرده و رو کاغذ بیارن! سیرک شبانه شاید بهتر بود فیلم بشه....یک کارگردان به مهارت نولان یا اسکورسیزی بسازتش که حقش ادا بشه...اما تا اون‌موقع بعیده این کتاب مورد اقبال قرار بگیره... بخشی از ملال آور بودن داستان به ترجمه ی سخت اون و ویراستاری بشدت سرسری و پر از اهمال کاری اون برمیگرده. نشر میلیکان اصلا نشر قابل اعتمادی از نظر کیفیت ترجمه نیست و امیدوارم در آینده یا این نشر کارهاشو بهتر کنه یا انتشارات خوب حاضر بشن کتابهاشون رو در طرح بینهایت به اشتراک بذارن... در هر حال، سیرک شبانه داستانی واحد و متقن نداشت...همه چیز در اون درهم ‌و بر هم بود که باعث میشد هیچ چیز بعید به نظر نیاد و اینقدر غیر منطقی باشه که نگران رد شدن ازش نباشم.چیزی رو از دست ندم.... در نهایت کتاب سیرک شبانه چیزی نبود که بتونم حتی به کتابخونهای با حوصله و دقیق توصیه اش کنم...راستش ازش لذت نبردم...اما ممکنه نظر بقیه دوستان متفاوت باشه.
farez
سلام. ببینید اگر آثار سورئال دوست دارین...شاید از این کتاب هم خوشتون بیاد
zoha
میلکان این کتاب رو تجدید چاپ کرده با جلد متفاوتی و الان دیدم مترجم همون هست. من توی کتابفروشی یک فصل ازش خوندم و بدم نیومد. هنوز کامل نخوندم. امیدوارم خوشم بیاد
شاید یه ستاره ی سیاه :))
از این کتاب تعریف های زیادی شنیده بودم که حتی اکثرا به عنوان بهترین کتابی که باید به دیگران توصیه بشه یاد می کردن و به همین دلیل گفتم بخونم ببینم چیه که انقدر برخی چنل های کتابخوانی ازش تعریف میکنن ؟ اما با خوندنش نه ازش بدم اومد و نه اونقدر ازش خوشم اومد که بخوام راه برم و به همه توصیه کنم! توصیفات دور از ذهن داستان خیلی زیاد بودن اون قدر هم بعضی هاش پشت سر هم بودن که از تصور همشون و درکشون عاجز می شدم و حتی ترجیح می دادم ازشون رد بشم. با خودم فکر کردم خیلی بهتره همچین کتابی، فیلم بشه تا بشه بهتر و زیبا تر درکش کرد، قطعا فضایی که این کتاب داره در قالب یک فیلم بهتر جلوه می کنه. شاید هم دلیل متفاوت بودن نظرم با دیگران و اینکه متن خستم می کرد ترجمه کتاب باشه! که البته چون در مورد ترجمه ها اطلاعات زیادی هنوز ندارم و نمی تونم بگم به راحتی می تونم بفهمم کتابی ترجمش عالیه یا بد، این رو به دوستان با تجربه می سپارم. از اول داستان انقدر شخصیت هاش زیاد شدن که به یاد موندن همشون حوصله سر بر میشد، مدام و مدام به خاطر سپردن شخصیت های جدید و یهو پریدن داستان به سر زندگی هر کدومشون برای من که جالب نبود. فکر می کنم نویسنده قصد داشته شرح حال و احساسات هر کدوم از شخصیت ها رو در طول داستانش بیان کنه و به مخاطب برسونه ولی خب من به شخصه کلا به برخی شخصیت ها علاقه نداشتم. فکر کنید در همچین داستان تخیلی هم باید ذهنتون رو برای توصیفاتی آماده کنید که قبلا نمی دونستید و باید تصورشون کنین تا رمان رو بهتر درک کنین، هم باید با اون همه شخصیت داستان آشنا بشین، از خود اعضای سیرک گرفته، تا آشناهای دور و برشون و حتی تماشا کنندگان سیرک و نظراتی که بین هم رد و بدل می کنن! به علاوه سال های شرح داستان هم مدام از آینده به گذشته می پرن و گیج میشین. قسمت هایی از متن هم از دیدگاه شخصی که در حال تماشای سیرک هست نوشته شده بود و از حس و حال سایر ماجرای داستان جدا بود و می خواست به آدم این حس رو بده که انگار تماشاچی اون سیرک هستی. در کل اگه این موارد نبود و یا شاید ترجمه دیگه ای می خوندم شاید بهتر داستان رو درک می کردم، از کل چیزی که از داستان خوشم اومد رابطه بین سیلیا و مارکو و ایزابل بود و دوقلو هارم دوست داشتم.
تیگلاط
به نظر من این رمان خیلی بیشتر از یه رمان تخیلی و عاشقانه بود انگار نوسنده به کل زندگی مثل یه رمان تخیلی نگاه کرده باشه. این داستان به جز دو شخصیت اصلی که تو خلاصه اومده شخصیت های فرعی زیادی داره که داستان هر کدوم از اون ها هم واقعا جذابه. در نگاه اول ممکنه داستان به خاطر ترتیب زمانی فصل ها یه کم پیچیده به نظر برسه ولی این ویژگی در واقع به جذابیت داستان اضافه کرده. ترجمه هم به نظرم خوب بود با اینکه توصیفات داستان نسبتا پیچیده بود ولی آدم می تونست تصورشون کنه و متن هم روان بود. وقتی تمام شد فکر کردم کاش از روی این کتاب یه فیلم می ساختن!
Aney
واقعا کاش فیلم بسازن
Elaheh
من عاشق کتاب سایه باد هستم. تعریف این کتاب رو هم خیلی شنیده بودم ولی وقتی این کتاب رو به سایه باد ارتباط دادین خیلی بهم انگیزه داد برای خوندنش.
معصومه
کتاب رو به تازگی تمام کردم . داستان خیال پردازانه زیبایی بود از تصویرپردازی های شگفت انگیزش و از خلاقیت مسحورکننده نویسنده در آفرینش صحنه های جادویی و سحرآمیز لذت بردم . هر چقدر صحنه ها و مناظر لذت بخش و گرم بود اما شخصیت ها نچسب و دوست نداشتنی! بودند!! واقعا به نظرم میشد بیشتر روی شخصیت پردازی شخصیت های چنین رمان زیبا و دل انگیزی کار کرد . . . . . . 🤗🤗خطر لو رفتن بخشهایی از داستان😅😅 ‼‼‼خطر اسپویییییل‼‼‼ ⛔⛔⛔اگر کتاب را نخوانده اید ادامه ندهییییید⛔⛔⛔⛔ . . . . . . به جز استیصال و تنهایی سیلیا و بیچارگی تارا بورجس تقریبا هیچ چیز دیگه ای درمورد کاراکترها ملموس نبود و شخصیت ها کامل شکل نگرفته بودند . با مارکو که اصلا نتونستم ارتباط برقرار کنم طرز رفتارش با ایزابل منزجر کننده بود و نحوه عاشق شدن سیلیا و مارکو هم واقعا مضحک بود☹ پدر سیلیا مثلا قرار بوده یه آدم جاه طلب باشه که میخواد از استادش جلو بزنه اما چیزی بیشتر از یه شاگرد لجباز شکست خورده به نظر نمیومد ... حتی دلیلی که الف ه مدام به رقابت با هکتور تن میداد علیرغم اینکه از سرگذشت شاگرداش میترسید هم درست شرح داده نشده بود ... اخرش هم که داستان هندی شد و واقعا به نظرم چنین پایانی اصلا شایسته این کتاب نبود ... در نهایت با وجود همه نقص ها به نظرم کتاب زیبایی بود و به یک بار خوندن می ارزید... اما نه بیشتر🙂
نیلوفر
خیلی باهات موافقم. دقیقاً چیزی رو گفتی که دوست داشتم بگم. برای من کتاب کسل‌کننده‌ای بود.
کوسه جان
پایان بندی افتضاح بود طوری بود که انگار کتاب نصفه تکوم شده بود
معصومه
اینم نظریه😉🌻🌺
رادیو سکوت :)
یک داستان عاشقانه وفانتزی و جادویی که واقعا دلچسب و متفاوت بود شاید کمی پرحجم باشه و اواسط کتاب شما را خسته کنه ولی در آخر بسیار شما را غافلگیر میکنه نویسنده قلم خوبی داشت و داستان پردازی قوی که من به راحتی صحنه های متعدد کتاب رو تصور می کردم این رو بهتون بگم که کتابی متفاوت هست و به دلیل حجمی که داره اگه اولای راه کتاب خوندن باشین پیشنهاد می کنم فعلا نخونید
کاربر ۲۰۶۳۳۱۰
خیلی قشنگ کاش طاقچه کتابای دیگه این نویسنده رو بیاره
کتاب باز
آره، کاشکی❤
ડꫀꪶꫀꪀꪮρꫝⅈꪶꫀ
اگه بخواهم فقط یک کلمه برای توصیف این کتاب به کار ببرم؛ “جادویی” کلمه ایست که انتخاب میکنم. موضوع اصلی کتاب سیرکه! سیرک جادویی که بی خبر از راه می رسد. و فقط از غروب تا طلوع خورشید باز است. سیرکی که بعد از خوندنش آرزو میکنید روزی توی شهرتون ببینیدش.کتاب سیرک شبانه داستانی تخیلی از جادو و عشق است که در اواخر قرن نوزدهم در لندن جریان دارد، کتابی با روایتی غیر خطی، دیدگاه های متغیر و فصل های کوتاه شبه سینمایی. داستان کتاب سیرک شبانه از آنجا آغاز می شود که دو استاد شاگردان دست پرورده‌شان را برای رقابت در سیرکی که فقظ از غروب تا طلوع خورشید باز است، آماده می‌کنند تا این دو شعبده باز قهار مهارت یکدیگر را در برپا کردن چادر های شگفت انگیز و باورنکردنی به چالش بکشند. اما چیزی که این دو استاد کارکشته فکرش را نکرده بودند این بود که این دو جوان دلباخته ی یکدیگر شوند… آن دو خیلی دیر می فهمند که هزینه ی باخت هرکدام گزاف تر از آن است که فکرش را می کردند. داستان سیرک شبانه خطوط بین واقعیت و تخیل را تار میکند و دنیایی را خلق میکند که در آن غیر ممکن ممکن می شود. چهره ها میتوانند تغییر کنند، گذشت زمان میتواند کندتر باشد و یک مرد می تواند سایه نداشته باشد. این کتاب تلفیقی از جادو، عشق، تجملات و… است. یکی از دلایلی که من کتاب سیرک شبانه رو خیلی دوست دارم این است که تو این کتاب شما فقط خواننده نیستید! بلکه یکی از شخصیت ها هستید و میتونید همه ی اتفاقات رو ببینید و لمس کنید! از دنیای روزمره جدا شوید و پا به دنیای جادویی سیرک بگذارید. شخصیت های اصلی کتاب هم اکثراً شیرین و دوست داشتنی هستند و ویژگی ها و توانایی های خاص خودشون رو دارند؛ یکی گذشته ی آدم ها رو میخونه؛ یکی واقعا جادو میکنه؛ یکی با دیدن ستاره ها تکه هایی از آینده رو میبینه؛ مردی که سایه نداره، ساعت سازی که ساعت هاش محسور کننده است و… اگه طرفدار داستان های جادویی هستید و دوست دارید خیالتون رو کمی قلقلک بدید کتاب رو دوست خواهید داشت. چه کسی میدونه شاید برخلاف نامه ی هاگواترزی که به دستمون نرسید روزی ببینیم که این سیرک سیاه و سفید جادویی اومده اینجا! و تا اون موقع من این کتاب رو نگه میدارم و خودم رو در دنیای جادوییش غرق میکنم؛ تا صرف نظر زمان و مکان بارها و بارها توی ذهنم ازش دیدن کنم.
آنا خیری
فضای کتاب بشدت خیالی و اثیریه، داستان در عین غیرخطی بودن خیلی آروم میره جلو و سعی میکنه تو ذهن شما کم کم رخنه کنه... من دوست داشتم ولی میدونم که مناسب هر سلیقه‌ای نیست. اگر تخیل قوی دارین و آدم باحوصله‌ای هستین، از دستش ندین.
سمیرا
داستان بسیار زیبا و شاهکاری از تفکر و تخیل نویسنده که اتفاقات مختلف رو در زمانهای مختلف کاملا به خوبی بهم بست داد،تصویر پردازیهای عالی در سطر سطر نوشته های این نویسنده دیده میشه و قدرت تخیل خوانندگان هم پرورانده میشه
book lover
کتابی که خواننده هم یکی از شخصیت های داستان هست و در واقع پا به پای بقیه شخصیت ها توی اتفاقات و ماجراهای سیرک نقش داره . واقعا از اون کتاب هایی هست که نمیتونی لحظه ای بزاریش زمین ! از نظر ترجمه هم به نظرم ترجمه روانی داشت و حذفیات کمی در اون صورت گرفته بود . در کل کتابی هست که به شدت پیشنهاد میشه :)
Mahdiyeh
با نگاه به نظرات رفتم سراغ کتاب اما متاسفانه خیلی کسل کننده بود و من نتونستم که ادامش بدم
سلن
همه از این کتاب خوششون اومده بود و نظرات خیلی مثبت بود. ولی من نتونستم باهاش ارتباط بر قرار کنم نمی‌دونم شاید بعداً یک روز دوباره بخونمش ولی الان نه نتونستم. برای من خیلی طولانی و کسل کننده بود جوری که نصفه رهاش کردم. در کل این حس من بود.
عطیه سادات پ
کتاب داستان بسیار پیچیده و غنی ای داره که خب نشان از نبوغ نویسندست.ولی به قدری پیچیدست که رشته افکارت پاره میشه و دیگه نمیتونی رو داستان تمرکز کنی و ازش لذت ببری. تا صفحه سیصد رو بخاطر تعریف هایی که تو کامنتا بود خوندم ولی ادامش ندادم دیگه و رفتم خلاصشو تو ویکیپدیا انگلیسی خوندم و دیدم اخرش هم همچین نتیجه خفن و جذابی نداره. اگه مثلا با فیلم مومنتو خیلی لذت بردین و از داستان هایی تو سبک هزارتوی پن خوشتون میاد احتمالا این کتاب جذبتون میکنه
محدثه
اوایل کتاب خیلی جذاب بود ولی از اواسط دیگه جریان تکراری می‌شد . در نهایت چیز زیادی برای گفتن نداشت
morteza safari
رمانی جادویی با شخصیت های جذاب و دوست داشتنی
Moon
کتابی که شخصیت های مختلفی رو بدون سرو ته در حال اجرای نقش بیان می‌کنه اما در حالت کلی و موضوع اصلی سیرکه برنامه هایی در داخل چادرهای راه راه سفید و سیاه که تنها شبها باز است و اجرا دارد در عین سردرگمی که برای خواننده ایجاد می‌کنه نسبتا جالبه نحوه توصیف های شب های سیرک یه طوریه که انگار میکنم در زمان کودکی ام به شهر بازی رفتم که خیلی چیز ها برام جذاب، رنگارنگ و تازگی داشت البته طبیعتاً که سیرک سیر نسبتا خیالی داره اما یه موردی که بود اینکه کتاب سیر خیلییی یکنواختی داره و باعث میشد که حس کنم بی خودی خیلی کشداااار شده در واقع از اون رمان های پرهیجان و یا پرفراز و نشیب نیست. دلیل اینکه دو ستاره دادم اینه که هیچ اتفاق خاصی و جالبی در روند داستان نمیفته
Aney
هرچی بگم کم گفتم حس مرموز بودن رو القا میکنه و کاملا با حس داستان ارتباط میگیری و پیچیده بودنش بهش جذابیت خودشو القا میکنه و دقیقا مثل خود سیرک مرموزه انگار قشنگ داره توصیف مبکنه و همزمان آرامش خاصی هم داری پیچیدگیش تو گذر زمان حل میشه و کم کم چیزها برات شفاف میشن و در کل داستان بندی خیلی زیبایی داشت و من به شخصه لذت بردم و نمیتونستم پایین بذارم کتابو ارتباط بین شخصیت ها و تاثیر ها هم خیلی خوب نشون داده شده و پلات توییست قوی ای هم داشت «پلات توییست: اتفاق حیرت انگیزی که انتظارش رو نداری و یهویی برگات میریزه» و درکل عالی از ترجمه هم لذت بردم چون همزمان زبان اصلی رو هم مطالعه کیکردم و کنارش برای اینکه درست متوجه شم این رو میخوندم و میتونم بگم کامله حتما بخونیدش🤝🏼
آزمین
سیرک رویاها، یه کتاب خوشخوان و جذاب با یک پایان بندی خوب از خودش واقعا لذت بردم

حجم

۳۹۸٫۷ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۸

تعداد صفحه‌ها

۴۳۲ صفحه

حجم

۳۹۸٫۷ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۸

تعداد صفحه‌ها

۴۳۲ صفحه

قیمت:
۹۵,۰۰۰
۴۷,۵۰۰
۵۰%
تومان
صفحه قبل
۱
۲۳صفحه بعد