دانلود و خرید کتاب مرجانه اولدوز طوفانی
با کد تخفیف OFF30 اولین کتاب الکترونیکی یا صوتی‌ات را با ۳۰٪ تخفیف از طاقچه دریافت کن.
کتاب مرجانه اثر اولدوز طوفانی

کتاب مرجانه

دسته‌بندی:
امتیاز:بدون نظر

معرفی کتاب مرجانه

کتاب مرجانه نوشتهٔ ولدوز طوفانی است. انتشارات طلایه این رمان ایرانی را منتشر کرده است.

درباره کتاب مرجانه

کتاب مرجانه روایتی از داستان زندگی یک خان‌زاده به نام «علی» است. علی به هنگام بازدید از روستا، «سمانه»، دختری قالی‌باف را می‌بیند و به او دل می‌دهد. او با وجود مخالفت‌های شدید خانواده با سمانه ازدواج کرد و صاحب دو پسر و یک دختر شدند، اما در هنگام آخرین زایمان، سمانه از دنیا می‌رود. با مرگ سمانه، روزگار سختی برای خانوادهٔ او ایجاد می‌شود. چه ماجراهایی در انتظار شخصیت‌های این رمان است؟ بخوانید تا بدانید.

خواندن کتاب مرجانه را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم

این کتاب را به دوستداران داستان‌های عاشقانهٔ ایرانی و علاقه‌مندان به قالب رمان پیشنهاد می‌کنیم.

بخشی از کتاب مرجانه

«مرجانه چون گلی زیبا نگاه گرم سمانه را با خود به همراه داشت و هر وقت پدر به او خیره می‌گشت، از نگاه او می‌شد دریافت که سمانه در جلوی چشمانش جان گرفته است، موهای طلایی و بلوندش و چشمان نافذ و عسلی رنگش، به واقع سمانه‌ای دوم را چون نیمه سیبی در وجود مرجانه آفریده بود، او حالا شش سال داشت و آماده رفتن به مدرسه می‌شد، حمید کوچک نیز که روزی مثل دیروز به نظر می‌رسید، مردی شده بود و تنومند و زیبا، تابستان را در حجره پدر مشغول به کار شده بود و با آنکه بیش از دوازده سال نداشت به جرأت می‌توانست گفت که در حرفه تجارت و فرش به قدری مهارت داشت که پدر همیشه او را تحسین می‌نمود، و عقل خارق‌العاده او را در زمینه تجارت می‌ستود، ولی علی در آن شش سال به راستی جرعه جرعه وجودش را در فرزندان و بارور ساختن آنها بکار بسته بود، و خود روز به روز و سال به سال پیرتر از آنچه که بایست می‌شد، می‌گشت، هیچ نمی‌گفت مبادا فرزندانش نگران شوند، گه گاه انگار که با مشت محکم بر سینه‌اش می‌کوبیدند، چنان دچار تنگی نفس می‌گشت که نفس در سینه‌اش حبس می‌شد ولی آنقدر در خوشی فرزندانش شریک بود که به آن مشت محکم که می‌خواست خوشحالی‌هایش را از بین برد، تلنگری می‌زد و او را به فراموشی می‌سپرد.

شب خوبی را در پیش‌رو داشتند، آن شب، شب تولد حمید بود، شب تولد اولین یادگار روزهای خوشی... هفته قبل که آنها به خانه جدید و لوکسشان اسباب‌کشی کرده بودند، دیگر تمام وسایل رفاه و امکانات لازم را داشتند، خانه‌ای بزرگ و حیاطی وسیع با انواع درختان میوه و درختچه‌های تزئینی و استخری پر از آب و نمایی ویلایی و دوبلکس، داخل خانه بی‌شباهت به یک کاخ نبود، تابلوهای فرش و نقاشی شده و مبلمانی شیک که در دو طرف پذیرایی تزئین گشته بود، از وسط هال پله‌ای مارپیچی شکل به صورت هلیپس به طبقه بالا گره خورده بود که در طبقه بالا اتاق‌های خواب قرار داشتند، از روز قبل تمام وسایل برای جشن دوازدهمین سالروز تولد حمید آماده گشته بود، و همه دوستان و آشنایان نزدیک نیز دعوت شده بودند، برای اولین بار به درخواست حمید، عمو عباس و عمو قاسم به همراه خانواده‌شان نیز دعوت شده بودند، عمو محمد و خانمش اقدس‌خانم از صبح همان روز به همراه دایه صبا به خانه آمده بودند و قسمت بالایی سالن پذیرایی از انواع شمع‌ها و وسایل تزئینی و بادکنک تزئین کرده بودند، غذاها هم که سفارش داده شده بودند و تا یک ساعت دیگر به خانه آورده می‌شدند، لباس حمیددر تن او، پدر را به یاد دامادی‌اش می‌انداخت، به واقع هیکل تنومند حمید که سنش را بیش از حد تصور بزرگتر می‌نمود و به او جذابیتی بیش از اندازه داده بود، کت و شلواری سرمه‌ای با کرواتی به همان رنگ با گلهای ریز آبی رنگ و موهایی خرمایی رنگ که از وسط فرق سر باز شده و روغن زده شده بود، خود حمید نیز به آن حد خوشحال بود که دوست داشت بپرد و پدر و بقیه را غرق بوسه نماید.

علی خسته بود ولی سعی داشت خود را تا آن اندازه خوشحال جلوه دهد که پسرک عزیزش از آنچه که آن شب برای او انجام داده بود، خرسند باشد. مرجانه نیز که در شادی برادرش خوشحال بود، مدام شیرینی می‌خورد و سرود می‌خواند پیراهن صورتی رنگ چین‌دار و موهای بافته شده‌اش نیز او را زیبا ساخته بود. به راستی شبی بود با شکوه و زیبا که با آمدن میهمانان و دوستان به حدی شادی‌بخش شده بود که حدی برای توصیف نداشت. هلهله و شور به همراه رقص و صدای ساز و آواز محیط خانه را نشاط‌آور ساخته بود؛ وقتی عمو عباس و عمو قاسم به همراه خانواده‌هایشان آمدند، برای چند لحظه محیط خانه آنقدر اشک‌آور شده بود که حمید حس کرد که دیگر آن شور و هلهله برنخواهد گشت، وقتی علی در میان بازوان برادرانش غرق گشته بود و اشک شوق می‌ریخت، عکسی که غافلگیرانه توسط محمد انداخته شد، خاطرات را بیشتر در ذهن‌ها به خاطر سپرد نازنین و عالیه آنقدر شکسته شده بودند که برای علی قابل باور نبود.»

نظری برای کتاب ثبت نشده است
بریده‌ای برای کتاب ثبت نشده است

حجم

۳۳۲٫۰ کیلوبایت

سال انتشار

۱۴۰۰

تعداد صفحه‌ها

۴۸۰ صفحه

حجم

۳۳۲٫۰ کیلوبایت

سال انتشار

۱۴۰۰

تعداد صفحه‌ها

۴۸۰ صفحه

قیمت:
۱۱۵,۰۰۰
تومان