دانلود کتاب صوتی ۱۳ خاطره شیرین از سربازی با صدای علیرضا حائری + نمونه رایگان
با کد تخفیف OFF30 اولین کتاب الکترونیکی یا صوتی‌ات را با ۳۰٪ تخفیف از طاقچه دریافت کن.
کتاب صوتی ۱۳ خاطره شیرین از سربازی اثر رضا باباخانلو

دانلود و خرید کتاب صوتی ۱۳ خاطره شیرین از سربازی

معرفی کتاب صوتی ۱۳ خاطره شیرین از سربازی

رضا باباخانلو، نویسنده کتاب «۱۳ خاطره شیرین از سربازی»، خودش از آن بچه‌هایی بوده که برای فرار از خدمت سربازی به به هر حیله‌ای متوسل شده‌است از معاینه چشم گرفته تا کم کردن و اضافه کردن وزن و نهایتا خرید سربازی که بی‌نتیجه ماند و او راهی سربازی شد؛ اما به قول خودش بعدها فهمید که از موهبت کف پای صاف برخوردار بوده و خود به خود و بدون دغدغه می‌توانسته از سربازی معاف شود. باباخانلو بعد از مقدمه کوتاه خود درباره سربازی‌ رفتنش، می‌نویسد: «می‌خوام بدانم چرا با اینکه تمامی ما مردان غیور از کلیهٔ راه‌های پیچاندن این امر مقدس استفاده می‌کنیم، شیرین‌ترین و پایان‌ناپذیرترین خاطراتمان از این دوران است؟ مگر نه اینکه به زور می‌رویم و تصورمان هم این است که اگر این دو سال عمرمان را در خدمت سربازی تلف نمی‌کردیم، حداقل یکی از مهندسان ارشد ناسا می‌شدیم؟ پس دل‌انگیزی این زهر شیرین‌تر از عسل از کجا می‌آید؟» اگر می خواهید پاسخ این سوالات جالب را پیدا کنید این سیزده خاطره شیرین باباخانلو را از دوره خدمتش در سربازی بخوانید: آن شب در غذاخوری جشنی برپا بود. جیرهٔ سربازها در حالت عادی معمولاً کمتر از آن است که آدم را سیر کند. همیشه بعد از غذا، عده‌ای جلوی آشپزخانه صف می‌کشند تا غذای بیشتری بگیرند؛ اما آن شب جیرهٔ غذا دو برابر همیشه بود؛ آن هم چه غذایی! لوبیا، نخود، عدسی. بعضی‌ها طبق عادت باز هم جیرهٔ بیشتری می‌خواستند و عجیب این‌که بی‌حرف پیش، ظرفشان پر می‌شد. من معمولاً خیلی پرخور نیستم، اما کنجکاو بودم ببینم دم آشپزخانه چه خبر است. سینی را که برداشتم، محمود فدایی اشاره زد که بنشینم. غذا بیشتر نگیری‌ها! چرا؟ مشکوکه! ببین چه خوابی برامون دیدن. غلط نکنم خشم شبه. خشم شب! بدنم یخ زد. نگاه کردم دیدم سر میزهای دیگر هم زمزمه‌هایی هست. وقتی به سمت آسایشگاه برمی‌گشتیم، دیگر همه داشتند از خشم شب حرف می‌زدند. محمود فدایی که میدان را هموار دیده بود، داشت با آب‌وتاب، جزءبه‌جزء چیزهایی را که در انتظارمان بود تشریح می‌کرد. همه توی دلشان خالی شده بود؛ مخصوصاً آن‌هایی که تا خرخره خورده و سیر و پُر، داد شکم را از نخود و لوبیا ستانده بودند. خدا لعنتت کند محمود فدایی!

نظرات کاربران

محمد
۱۳۹۸/۰۸/۳۰

خاطره . یعنی اتفاق واقعی که برات اتفاق افتاده بیشتر شببه چیرایی بود که دوس داشت اتفاق بیفته از اموزشی تا ته خدمت یه ساعت سخت نگذشت

tina.kb75
۱۴۰۰/۰۷/۰۳

کتاب شیرین و دلچسبی بود. برای خالی کردن ذهن و استراحت فکر، انتخاب خوبی بود. گویندگی هم کاملا مناسب متن و حرفه ای بود.

مهرداد
۱۳۹۷/۱۰/۰۳

هر چند به نوعی روایت خاطرات خودمان از دوران سربازی بود و بعضا خنده دار هم بود، ولی بعضی داستانها خیلی گیرا و جذاب نبود و اینطور استباط می شود کرد که نویسنده می خواسته کاغذ سیاه کند و کتابی

- بیشتر
کاربر ۲۲۰۳۸۹۱
۱۴۰۰/۰۴/۱۱

شیرین و دوست داشتنی

کاربر 1102921
۱۳۹۸/۰۴/۱۸

عالی

دکتر سرطان خون
۱۳۹۷/۱۱/۲۵

کمی ازش رو خوندم ولی خیلی خوشم اومد ازش کاشکی من هم پسر بودم میرفتم سربازی این خاطرات داشتم

دخی ❤ آبانی
۱۳۹۷/۱۱/۱۱

خیلی باحال بود

زمان

۳ ساعت و ۲۰ دقیقه

حجم

۲۷۵٫۴ مگابایت

قابلیت انتقال

دارد

زمان

۳ ساعت و ۲۰ دقیقه

حجم

۲۷۵٫۴ مگابایت

قابلیت انتقال

دارد

قیمت:
۱۵,۰۰۰
۷,۵۰۰
۵۰%
تومان