دانلود و خرید کتاب اروند ما را با خود می برد ساسان ناطق
با کد تخفیف OFF30 اولین کتاب الکترونیکی یا صوتی‌ات را با ۳۰٪ تخفیف از طاقچه دریافت کن.
کتاب اروند ما را با خود می برد اثر ساسان  ناطق

کتاب اروند ما را با خود می برد

نویسنده:ساسان ناطق
دسته‌بندی:
امتیاز:
۳.۶از ۱۱ رأیخواندن نظرات

معرفی کتاب اروند ما را با خود می برد

کتاب «اروند ما را با خود می‌برد»، خاطرات رزمندگان اردبیل از هشت سال دفاع مقدس است که ساسان ناطق با ساعت‌ها مصاحبه و گفت‌وگوی شفاهی آنها را گردآوری کرده‌است. این مجموعه روایت ده تن از رزمندگان دوران دفاع مقدس است که در آغاز هر خاطره هم چند سطری درباره روایتگران آمده‌است.
کوچه‌ نقاش‌ها: خاطرات سیدابوالفضل کاظمی
راحله صبوری
پیغام ماهی‌ها
گل‌علی بابایی
هوری: زندگینامه و خاطرات سردار شهید علی هاشمی
گروه نویسندگان
شهید گمنام ( ۷۲ روایت از شهدای گمنام و جاویدالاثر)
گروه نویسندگان
زندانی فاو؛ خاطرات گروهبان دوم عراقی عماد جبار زعلان الکنعانی
عماد جبار زعلان کنعانی
فاطمیون: زندگینامه و حکایت‌های شنیدنی از چهل شهید لشکر فاطمیون
گروه نویسندگان
سلحشور: زندگی نامه و خاطرات سردار شهید قربانعلی ابراهیمی
گروه نویسندگان
پابرهنه در وادی مقدس : زندگینامه و خاطرات شهید سیدحمید میرافضلی
گروه نویسندگان
عباس دست طلا: داستانی از زندگی حاج عباس‌علی باقری
محبوبه معراجی‌پور
دشت عباس
محمدرضا خلیلی
نورالدین پسر ایران
معصومه سپهری
سوسنگرد به جای منچستر؛ شرحی بر زندگی و شهادت اکبر چهرقانی
گروه نویسندگان
غریب قریب: زندگینامه مهاجر افغانی شهید رجب غلامی
گروه نویسندگان
مدافعان حرم
گروه نویسندگان
کهنه سرباز
ایمان کفائی‌مهر
ضربت متقابل: کارنامه عملیاتی لشکر ۲۷ محمد رسول الله (ص)
حسین بهزاد

نظرات کاربران

صیانه
۱۳۹۸/۰۶/۱۴

امیدوارم شرمنده شهدایی که از جونشون برای امنیت این سرزمین گذشتند نباشیم 😢

جیمی جیم
۱۳۹۸/۰۵/۲۱

مرسی بابت رایگان کردنش

امیرحسین
۱۳۹۸/۰۵/۲۲

بسیار زیبا و قشنگ و گیرا

s
۱۳۹۹/۰۸/۲۶

برنده‌ی ۳۰٪ تخفیف شدی. کد S99GNGT63QCW6 رو در قسمت خرید کتاب وارد کن. فقط ۲ روز برای استفاده از این کد فرصت داری.

مانا
۱۴۰۰/۰۱/۲۹

ساسان ناطق خوب می نویسد. قلمش مانا

بریده‌هایی از کتاب
مشاهده همه (۳)
وقتی یکی از پاسدارها به اسم رفیع مخوفی اصل مرا دید، گفت: «سید! دعای تو قبول می‌شود. از خدا بخواه در همین عملیات شهید بشوم.» به شوخی گفتم: «از خدا می‌خواهم به تو صد سال عمر بدهد.» از دستم ناراحت شد و گفت: «تو چه جور دوستی هستی. به شهادت من حسودی‌ات می‌شود.» برای آن حرف سه روز با من صحبت نکرد.
"Shfar"
لحظهٔ عملیات از راه می‌رسید. از اینکه وضعیت پایم موجب شده بود نتوانم آن طور که شاید و باید در خط حضور داشته باشم، ناراحت بودم. وقتی با تانکر به بچه‌های عملیاتی و خط‌شکن آب می‌رساندم، شور و شوق را در چهره‌هایشان می‌دیدم. انگار به بزرگ‌ترین آرزوی زندگی‌شان رسیده بودند.
"Shfar"
مادرم تلفنی با یکی دو جا صحبت کرد و خاله و دایی و چند نفر از فک و فامیل آمدند دیدنم. ناهار ماندند پیش ما و از حال و هوای جبهه پرسیدند. به شوخی گفتند من با قد و قواره کوچکم آنجا چه کار می‌کردم. گفتم هر کاری بقیه می‌کردند من هم می‌کردم.
امیرحسین

حجم

۱۴۹٫۳ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۲

تعداد صفحه‌ها

۲۰۰ صفحه

حجم

۱۴۹٫۳ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۲

تعداد صفحه‌ها

۲۰۰ صفحه

قیمت:
۶۰,۰۰۰
تومان