«تحلیل رفتار متقابل» افراد، طبقهبندی زیر را از امکان چهارگونه وضعیت زندگی در رابطه با خود و دیگران تشکیل میدهد.
۱. «من "خوب" نیستم ـ شما "خوب" هستید»
۲. «من "خوب" نیستم ـ شما "خوب" نیستید»
۳. «من "خوب" هستم ـ شما "خوب" نیستید»
۴. «من "خوب" هستم ـ شما "خوب" هستید»
Mähi
اگر اشخاص بتوانند تغییر کنند، دنیا میتواند تغییر کند. این امیدی است که ما در دل میپرورانیم.
Mähi
این انسان کوچک محقانه چنین میپذیرد که پدر و مادرش واقعآ «غیرخوب» هستند و این خوب نبودن بقدری شدید است که آنها را کلا طرد میکند. نهایتآ این کار ممکن است او را وادار به ارتکاب قتل کند، که در حقیقت نهایت طرد کردن است.
دختر بارون
آنها که نمیتوانند گذشته را به یاد آورند محکوماند که آن را تکرار کنند.
جورج سانتایانا
Ali
«مردی که واقعآ علم دارد لغات مشکل زیادی بکار نمیبرد... لغات مشکل و بزرگ مشکلات بزرگ را حل نمیکنند.»
Mohammad Ali Zareian
اما آنچه امروز ما درو میکنیم، محصول کشت گذشتههاست.
msadeq
اشخاص مذهبی عمومآ تحت تسلط «والد» اند. «والد» معمولا در مورد پذیرفتن اشخاص دیگر شرط و شروط بسیاری دارد و همیشه از کتاب اعتقادنامه «تو میتوانی خوب باشی ــ اگر» حدیث میآورد
Mary Adib
اخلاق «والد»، به جای آنکه ارزشهای معنوی جهانی و بسود تمام بشریت را گسترش دهد ــ آنها را منع میکند. نه! اعتقادات و ارزشهای ما درست است! بنابراین وضعیت «من "خوب" هستم ـ شما "خوب" هستید» نمیتواند در چنین شرایطی وجود داشته باشد چون چنین القاء میشود که «من با تو موافقم به شرط اینکه عقیده مرا قبول کنی.»
Mary Adib
این که بشر قادر است الهام بگیرد و به درجاتی از خوبی برسد نیز در سراسر تاریخ دیده شده است. اما این خوبی باید درک شود. افلاطون خوبی را در عقل میدانست، موسی در عدل، و مسیح در محبت. اما همه آنها در یک اصل توافق داشتند و آن اینکه اصل تقوی، صرفنظر از اینکه چقدر درک و چقدر مراعات میشد، همواره در درون انسان بهوسیله چیزی که با چیز دیگر در ستیز بود تحتالشعاع قرار میگرفت. اما این «چیز» چیست؟
rezghkhah
هرمان ملویلمیگفت: «مردی که واقعآ علم دارد لغات مشکل زیادی بکار نمیبرد... لغات مشکل و بزرگ مشکلات بزرگ را حل نمیکنند.»
محسن م.تراکمه