بریده‌هایی از کتاب بازاریابی محتوا، استراتژی و راهکارها

تولید محتوا کافی نیست. باید کسی هم باشد که این محتوا را ببینید. از آن استفاده کند و این محتوا را به دیگر توصیه کند.

به نظر می‌رسد که اگر از حد متوسط عبور کرده باشیم، مشتری تا حد زیادی داستان‌ها را می‌خرد! ردبول به نسبت یک نوشابه‌ی انرژی‌زای گمنام، داستان‌های بیشتری در گوش من و شما خوانده است! به همین دلیل است که گفته می‌شود امروز یک برند، باید خودش را یک ناشر ببیند

زمانی که قطار توسعه، یک قرن پیش، در ایستگاه فن‌آوری توقف کرده بود. ما درگیر بحث‌های داخلی بودیم. اختلاف‌های عقیدتی، تفرقه‌های بی‌معنی، برخوردهای داخلی و جنجال‌های بیرونی.

پرسش اصلی بازاریابی محتوا این بود که چه گونه می‌توان از رسانه‌های قدیمی به شیوه‌ای اثربخش و ارزان‌قیمت استفاده کرد؟ هم‌چنین چه طور می‌توان از رسانه‌های جدید که فعلا بیشتر نقش اسباب‌بازی و سرگرمی ما را دارند، ابزارهایی ارزان اما اثربخش برای ارزش‌آفرینی بیشتر خلق کرد؟

اگر بپذیریم که صادرات کالا و خدمات، نسل قبلی صادرات بوده و آینده، از آن «صادرکنندگان محتوا» خواهد بود؛ اگر بپذیریم که کارآفرینی، واژه‌ای منسوخی است و «محتوا آفرینی»، مدل جدید ایجاد ارزش است؛ اگر بپذیریم که بزرگ‌ترین دایره‌المعارف امروز جهان (ویکی‌پدیا) توسط میلیون‌ها کارمند در سراسر جهان ایجاد شده که برای کار خود حقوق نمی‌گیرند؛ اگر بپذیریم که روزانه بیش از پنج میلیون ساعت از وقت مردم جهان صرف بازی ساده‌ی Angry Birds می‌شود؛ اگر بپذیریم که امروز، فیس‌بوک کشوری پرجمعیت‌ترین کشور جهان است و ...

می‌گوید؛ اگر مشتریان شما موفق باشند، شما موفق خواهید بود.

مشتری امروز، به خاطر اطلاعات زیادی که در اختیار دارد، معتقد شده است که دانش و تخصص بیشتری هم دارد و به همین دلیل، به سادگی سابق، با چند بیلبورد و تیزر تبلیغاتی عمومی متقاعد نمی‌شود. مشتری امروز خودش را صاحب‌نظر می‌داند یا در اطرافش، به حتم کسانی را می‌شناسد که آن‌ها را صاحب‌نظر می‌داند.

بازاریابی محتوا یک اصل ساده است که می‌گوید؛ اگر مشتریان شما موفق باشند، شما موفق خواهید بود. این شیوه‌ی تفکر، بیش از ۱۰۰ سال است که نتیجه داده است.

مشتری تا حد زیادی داستان‌ها را می‌خرد! ردبول به نسبت یک نوشابه‌ی انرژی‌زای گمنام، داستان‌های بیشتری در گوش من و شما خوانده است! به همین دلیل است که گفته می‌شود امروز یک برند، باید خودش را یک ناشر ببیند.

مشتری امروز، به خاطر اطلاعات زیادی که در اختیار دارد، معتقد شده است که دانش و تخصص بیشتری هم دارد و به همین دلیل، به سادگی سابق، با چند بیلبورد و تیزر تبلیغاتی عمومی متقاعد نمی‌شود. مشتری امروز خودش را صاحب‌نظر می‌داند یا در اطرافش، به حتم کسانی را می‌شناسد که آن‌ها را صاحب‌نظر می‌داند. حالا اگر شما می‌خواهید محصول جدیدی عرضه کنید، باید مدت‌ها در گوش مشتری، داستان‌های مختلف تعریف کنید و برایش حرف بزنید تا او بیشتر یاد بگیرد و در نهایت، وقتی خودش به عنوان کارشناس محصول و خدمت شما را ارزیابی می‌کند، تصمیم به خرید آن بگیرد!