مردها از روی خستگی متأهل میشوند و زنها از روی کنجکاوی و سرانجام هر دو پشیمان میشوند.
مژگان
تحت تأثیر قرار دادن شخص یعنی روح خود را به او دادن. کسی که تحت تأثیر قرار گرفته دیگر افکارش در اختیار خود او نیست و در حرارت شخصیاش نمیسوزد. مزایا و محسناتی که کشف کرده است به او تعلق ندارد. عاریتی و اکتسابی است. و همچنین گناهانش، اگر حقیقتا گناهی وجود داشته باشد، نیز عاریتی است، چنین شخص در واقع همانند انعکاس صوت موسیقی خارجی است. بازیهایی که دیگری تعلیم میدهد، اجرا میکند.
مژگان
در عشق آنهایی که مطیع و وفادار میمانند، نمیتوانند جز به جنبه سطحی و ساده و عادی به چیز دیگری پی ببرند. در صورتیکه فقط گریز پایان قادرند که حرارت آتشسوزانِ آن را درک کنند
مژگان
آنجا که آثار ذکاوت جبلی هویدا میشود، وجاهت و زیبایی حقیقی از بین میرود. هوش و فراست ذاتی مثل مرض نمو انسان است. وقتی آثارش در قیافه کسی پدیدار شود، همآهنگی وزن صورت را کهلازمه زیبایی جمال است از بین میبرد و معدوم میکند. کسی که به تفکر عادت کرد، قیافهاش عوض میشود. بینی و پیشانی بر تمام وجنه صورتش مستولی میشود. در قیافه اشخاص بزرگ و علمای هر رشته از علوم را نگاه کنید، همه بدون استثناء مخوف میشوند. البته روحانیون از این قاعده مستثنی هستند. آن هم به این علت که یک روحانی هشتاد ساله همان حرفهایی که در سن بیست سالگی میزد، تکرار میکند. چیز جدید و فکر بدیع در گفتارشان نیست، بالنتیجه تغییری در قیافه آنها دیده نمیشود
مژگان