بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب من امیر ارسلان داستان هستم | صفحه ۲ | طاقچه
کتاب من امیر ارسلان داستان هستم اثر علی رشیدی

بریده‌هایی از کتاب من امیر ارسلان داستان هستم

نویسنده:علی رشیدی
دسته‌بندی:
امتیاز:
۲.۷از ۶ رأی
۲٫۷
(۶)
«لعنت بر من! شاعری که شعر عاشقانه نداشته باشه، مثل هواپیمایی است که چرخ نداشته باشه؛ نه می‌تونه تیک‌آف بزنه نه می‌تونه فرود بیاد.»
ツAlirezaツ
اولین کاری که کردیم به سراغ لاستیک زاپاس لندرور رفتیم تا سریع آن را عوض کنیم و به راهمان ادامه دهیم. باید تا شب نشده به مقصد می‌رسیدیم؛ اما از بد حادثه لاستیک زاپاس هم باد نداشت. با دیدن این صحنه، حالی برای هیچ‌کداممان باقی نماند.
ツAlirezaツ
ما برنامه داشتیم مجردی برویم؛ ولی برای جناب‌خان اجازه‌گرفتن از همسرش، قدری دشوار به نظر می‌رسید؛ چون نمی‌توانست از آن بانوی عالی‌مقام مرخصی بگیرد. همسر خان با سرسختی هرچه‌تمام، تفریح و بیرون‌رفتن با دوستان را برایش قدغن کرده است. خودش این موضوع را قبول ندارد و وانمود می‌کند که اجازهٔ همسرش زیاد مهم نیست، اما من فکر می‌کنم خیلی هم مهم است؛ چون روزی که همسر خان برای وضع‌حمل دخترش مجبور شد چند روزی به یکی از شهرهای جنوبی سفر کند و خان را تنها بگذارد، او نفس عمیقی کشید و گفت: «راحت شدیم! حالا وقتشه! می‌تونیم با خیال راحت برنامه‌ریزی کنیم.»
سیّد جواد
تو می روی و از پی تو چه ساده چشم‌هایم مرا رها می‌کنند
ツAlirezaツ
انگلیس را کشوری دانست که در آن قحط‌الرجال است و پیرزنان ادارهٔ امور را به عهده دارند.
ツAlirezaツ
سال‌ها پیش پدر جناب سالارخان در یکی از محله‌های قدیمی شیراز، خانه‌ای می‌خرد که هروقت خودش یا یکی از اهالی خان‌دره به شیراز آمدند، آنجا بیتوته کنند. چند اتاقش را هم اجاره داده بود که از این طریق، مختصر درآمدی کسب می‌کرد.
سپیده
ناگهان خان صحبت‌های خود را از نان و کبریت و ماست و خیار، تغییر داد و شروع کرد به بدوبیراه گفتن: «این مردیکه فکر کرده کیه؟ من اگه خودم می‌خواستم، الان مدیرکل بودم. یه زمانی صدتای مثل این آقا، نوکر در خونهٔ ما هم نبودن.»
سپیده
هیچ‌وقت یادم نمی‌ره با یه تیر چهل‌تا کبک زدم جانم. تا یک ماه، گوشت کبک می‌خوردیم.»
سپیده
یکی از عادت‌های خان این است که در همهٔ امور، خود را صاحب‌نظر می‌داند و اصرار دارد که دیگران باید از نظرات ارزشمندش استفاده کنند
سپیده
صبح علی‌الطلوع قرار بود حرکت کنیم، قبل از خروس‌خوان؛ اما ساعت از نُه هم گذشته بود و خبری از حضرات نبود. چند بار به منزل جناب‌خان تلفن زدم؛ ولی فقط بوق آزاد تحویل می‌گرفتم
سپیده

حجم

۱۳۰٫۰ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۷

تعداد صفحه‌ها

۱۵۲ صفحه

حجم

۱۳۰٫۰ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۷

تعداد صفحه‌ها

۱۵۲ صفحه

قیمت:
۵۹,۰۰۰
تومان