بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب ‫پاییز فصل آخر سال است‬‌‫ | صفحه ۲ | طاقچه
کتاب ‫پاییز فصل آخر سال است‬‌‫ اثر نسیم مرعشی

بریده‌هایی از کتاب ‫پاییز فصل آخر سال است‬‌‫

نویسنده:نسیم مرعشی
انتشارات:نشر چشمه
امتیاز:
۳.۵از ۷۷۹ رأی
۳٫۵
(۷۷۹)
عادت کرده‌ام به سکوت خالی خانه. به خفگی هوا و زندانی شدن پشت پنجره‌های دوجداره‌ی بی‌صدا
navid
هر وقت صندلی‌اش را خالی می‌بینم، دلم هم خالی می‌شود.
j
تو دلت رفته بود، ماندن نداشتی دیگر. هیچ‌کس نمی‌توانست نگهت دارد، چه برسد به من، که دست‌هایم دور تن‌ات باز بود و خودم پَرَت دادم. مثل کبوتر در آسمان، جلوِ‌ چشمم بال زدی و دور شدی و دور شدی تا دیگر ندیدمت. حالا دیگر هر چه‌قدر هم‌ زل بزنم به آن تکه‌ی آبی‌‌یی که در آن محو شدی و فریاد بزنم من هنوز همه‌ی عاشقانه‌هایم را نخوانده‌ام، برنمی‌گردی. هیچ‌کدام را نمی‌گویم. به‌‌جایش آرام‌آرام، با لبخند، یک‌ صندلی یک صندلی، از جمع‌شان کنار می‌روم و می‌رسم به آشپزخانه. مثل آخرین سرباز در شهری اشغال‌شده، پشت دیوارهای سرد آشپزخانه پناه می‌گیرم. دیازپوکسایدم را با یک لیوان آب خنک می‌خورم و نمی‌فهمم به خاطر خنکی آب است که آرام می‌شوم یا قرص این‌قدر زود اثر کرده
نــے‌آیش🐋
فرق است میان این‌که در ذهنم تکرار شوی یا این‌که به زبانم بیایی. به زبانم که می‌آیی، واقعی می‌شوی. موج می‌شوی‌ در هوا ‌و دیگران هم می‌بینندت.
باران
چه‌قدر خوب است وقتی می‌خندی.
j
فکر کردن به تو خیلی‌ وقت است که دیگر خوب نیست.
j
مهم این است که نباید می‌رفتی؛ اما رفتی.
سیّد جواد
دلم می‌خواهد مغزم را بیاورم بیرون و با برس بسابم. هی بسابم، هی بسابم، شاید این چیزهایی که رویش چسبیده شده کنده شود برود توی سینک. این‌طوری که نمی‌شود. باید بخوابم.
𝑬𝒍𝒏𝒂𝒛
زندگی چه‌قدر کوتاه است
j
نمی‌دانم پاییز چه دارد غیر از گِل‌و‌شُل و هوای گرفته که همه خودشان را می‌کُشند برایش. روشنفکرهای قلابی با آن اداهای نفرت‌انگیز.
سایه

حجم

۱۶۳٫۲ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۳

تعداد صفحه‌ها

۱۸۹ صفحه

حجم

۱۶۳٫۲ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۳

تعداد صفحه‌ها

۱۸۹ صفحه

قیمت:
۴۹,۰۰۰
۲۴,۵۰۰
۵۰%
تومان