البته، مادام، به فقر نباید اهمیت داد، چرا که علل پنهانی دارد و علّت آن را تنها خدا میداند. علل مادّی اغلب ناشی از تقدیر است، و علل اخلاقی زادهی سرشت آدمی است، ومقاصدی که ابراز میداریم نتیجهی سرشت ماست که بدبختانه گاهی اوقات برای جامعه حاصلی در بر ندارد
نسیم رحیمی
آقای شارل، شما که ازدواج نکردهاید، هرگز ازدواج نکنید تا شما را به خاطر تخم و ترِکههاییکه میکارید سرزنش نکنند!..
نسیم رحیمی
فرزندان موجب بدنامیی پدرانند
نسیم رحیمی
ممکن است فقرا جان بدهند، امّا هرگز نابود نخواهند شد!...
نسیم رحیمی
ملّت زندگیی سختی دارد، امّا به حیات خود ادامه میدهد، چرا که زمان با اوست!...
نسیم رحیمی
بورژواها و دولت، سر و ته یک کرباسند! اگر همهی ما ثروتمند بودیم آنها چه میشدند؟... آیا آنها خودشان مزارعشان را شخم میزدند و درو میکردند؟ ثروتمندان به بینوایان احتیاج دارند! من مدّت ده سال ثروتمند بودم، خوب میدانم دربارهی فقرا چه فکر میکردم!...
نسیم رحیمی
رعایت اصول اخلاقی را نباید با مذهب یکی دانست، چون با رفاه و تنعّم پدید میآید؛ چنانکه مشاهده میشود، در محیطی برتر وقتی ثروت به انسان روی میآورد، ظرافتِ طبع در جان آدمی شکوفا میشود. انسان اصولاً درستکار و پابند اخلاق است و در طبقه دهقان یک استثناء است.
نسیم رحیمی
رعایت اصول اخلاقی را نباید با مذهب یکی دانست، چون با رفاه و تنعّم پدید میآید
نسیم رحیمی
«من نهفقط او را دوست دارم، بلکه به او احترام میگذارم و عزیزش میدارم.»
نسیم رحیمی
«فرزندانم، وقتی که نمیتوان کارِ دیگری کرد، مردن سزاوار است.»،
نسیم رحیمی