بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب پیاده روی در ماه | صفحه ۲ | طاقچه
کتاب پیاده روی در ماه اثر مصطفی مستور

بریده‌هایی از کتاب پیاده روی در ماه

نویسنده:مصطفی مستور
انتشارات:نشر چشمه
دسته‌بندی:
امتیاز:
۳.۲از ۳۳ رأی
۳٫۲
(۳۳)
کلمات! کلمات نازنین! کلمات خیلی‌خیلی باارزشند. به‌خصوص اگه بیفتند دست کسی که قدر اون‌ها رو بدونه. بعضی‌ها صبح تا شب حرف می‌زنند اما چیزی نمی‌گن و بعضی‌ها سه کلمه حرف می‌زنند که ارزش سه کامیون طلا داره. من عاشق این‌جور آدم‌ها هستم.
ترنج وپونه
گذشته رو نمی‌شه پاک کرد، ولی می‌شه تغییرش داد، یا به قول اون نویسنده، می‌شه گیجش کرد. با نوشیدن و تفریح و بی‌خیالی. کار آسونی نیست ولی غیرممکن هم نیست.
مهدی
«دست‌هایت را برای من پست کن؛ زمستان شده‌ام / و آبشار موهایت را / بی‌واهمه از تکرار شعرهای کهن / به باد بسپار؛ خمار شده‌ام / و قسم می‌خورم / هر جا تو باشی / مرکز جهان است.»
Zahra h.Alami
مانی: یه جا خوندم که گذشته رو نمی‌شه پاک کرد، ولی می‌شه تغییرش داد، یا به قول اون نویسنده، می‌شه گیجش کرد. با نوشیدن و تفریح و بی‌خیالی. کار آسونی نیست ولی غیرممکن هم نیست.
Sanaz Fanaei
با خودم فکر کردم این زیر که خیابون‌کشی نیست، چه‌طور من رو پیدا می‌کنه؟... همه‌جا شبیه هم بود. همه‌جا محو و ناپیدا بود... انگار وسط یه کوه آب رها شده باشی... هر لحظه منتظر بودم از یه گوشه یه حیوون وحشتناک بزنه بیرون و بیاد سراغم... با دو دست سنگ رو محکم بغل کرده بودم تا جریان آب من رو از سنگ دور نکنه... سکوت محض بود... کوچک‌ترین صدایی شنیده نمی‌شد... انگار از دو گوش کر شده بودم... مثل این بود که تو کرهٔ ماه تنها رها شده باشی... همه‌ش با خودم فکر می‌کردم توران‌خانم چه‌طور می‌تونه من رو این پایین پیدا کنه؟ نمی‌دونم چه‌قدر طول کشید تا برگشت... شاید چند دقیقه... اما برای من هزار سال طول کشید... وقتی برگشت مثل دیوونه‌ها بغلش کردم و به‌ش اشاره کردم من رو ببره بالا... به‌ش التماس کردم من رو ببره بالا... همین‌طور که بالا می‌اومدیم نور بیش‌تر و بیش‌تر می‌شد... تو قایق که نشستم نور ظهر داشت چشم‌هام رو می‌زد...
ترنج وپونه
مینو: یه جا خوندم شوهر خوب مثل جای پارک ماشین می‌مونه، خوب‌هاش رو بردن. حالا دیگه یا رو پیاده‌رو جا هست یا جلو در خونهٔ همسایه یا زیر تابلو «حمل با جرثقیل» یا پارک دوبله کنار یه ماشین دیگه. این رو گفتم که فرشته اگه شوهر می‌خواد بجنبه. فرشته: حالا فرزاد کدومش بود؟ مینو: فرزاد محشر بود. یه پارکینگ اختصاصی عالی. تنها اشکالش این بود که برای سه‌تا ماشین جا داشت. وقتی فهمیدم داره می‌شه پارکینگ عمومی، دررفتم.
fati
گذشته رو نمی‌شه پاک کرد، ولی می‌شه تغییرش داد، یا به قول اون نویسنده، می‌شه گیجش کرد. با نوشیدن و تفریح و بی‌خیالی. کار آسونی نیست ولی غیرممکن هم نیست.
Mahsa Bi
فرض کنید من و فرزانه فردا به هم بزنیم و فرزانه بره با یه ایکس دیگه دوست بشه و من اون‌ها رو تو رستورانی، سینمایی جایی ببینم. چیزی که عجیبه اینه که من و اون ایکس به یک اندازه از خصوصی‌ترین قسمت‌های روحی و ذهنی و جسمی فرزانه خبر داریم. این اطلاعِ مشترکِ من و اون ایکس از فرزانه خیلی تکان‌دهنده‌س. منظورم اینه مثلا وقتی فرزانه داره تو فروشگاه کره و تخم‌مرغ می‌خره، من و اون ایکس هر دو می‌دونیم که فرزانه زیر بغلش یه خال قهوه‌ای داره و همین‌طور فرزانه و همسر بعدی من هر دو می‌دونند که دندون آسیاب چپم پوسیده‌س یا یه زخم قدیمی روی سینه‌م دارم. به نظر من چیز خیلی عجیب و مزخرفیه ولی چون مدام تکرار می‌شه مردم تعجب نمی‌کنند.
Mahsa Bi
شوهر خوب مثل جای پارک ماشین می‌مونه، خوب‌هاش رو بردن. حالا دیگه یا رو پیاده‌رو جا هست یا جلو در خونهٔ همسایه یا زیر تابلو «حمل با جرثقیل» یا پارک دوبله کنار یه ماشین دیگه.
Mahsa Bi
«دست‌هایت را برای من پست کن؛ زمستان شده‌ام / و آبشار موهایت را / بی‌واهمه از تکرار شعرهای کهن / به باد بسپار؛ خمار شده‌ام / و قسم می‌خورم / هر جا تو باشی / مرکز جهان است.»
زهرا۵۸

حجم

۲۸٫۹ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۷

تعداد صفحه‌ها

۳۷ صفحه

حجم

۲۸٫۹ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۷

تعداد صفحه‌ها

۳۷ صفحه

قیمت:
۱۰,۰۰۰
۸,۰۰۰
۲۰%
تومان