بریدههایی از کتاب خاطرات یک لباس شخصی
۳٫۶
(۱۰۱)
بچهها گفتن: «چه کارهایم؟» گفتم: «اولاً خاک بر سرِ همَمون که هنوز نماز نخوندیم.»
نرگس
لباس شخصیها همان مردم عادی هستند به اضافهی دغدغه. یعنی تنها چیزی که مایهی تفاوت لباسشخصیها از مردم عادی میشود، دغدغههای آنهاست والاّ نه سازمانی هست و نه ساماندهیای، نه امکاناتی هست و نه یارکشیای و...
محمدحسین
نکتهی خیلی جالب دیگهای که اونجا به ذهنم رسید و کاملاً با چشم قابل رؤیت بود دلبستگی قشر متوسط و رو به پایین نسبت به نظام و انقلابه، شاهدش هم اینه که هر وقت راهپیمایی در حمایت از نظام و انقلاب و اسلام وخدا پیغمبر باشه، سیل جمعیت از جنوب به سمت شماله! ولی هر وقت درخواست ابطال و سقوط ولخت و پتی راهرفتن و لباس درآوردن و اعتراض باشه، هم قیافهها هم مسیرها و هم حتی نگاهها از بالا به پایین میشه.
هشنا
ایستاد برگشت گفت: «چیه مزدور؟» گفتم: «اگر میخوای شعار بدی فرارکردنت چیه؟ اگر میخوای فرار کنی شعاردادنت چیه؟»
فطرس
ایران اسلامی بیدی نیست که با نسیمهایی مثل آنچه در سال ۸۸ وزیدن گرفت بلرزد".
کتابخوان🤓
اخبار خیلی زیاد بود. شایعه هم چندین برابر اخبار بود. آدم اگه میخواست به همه چیز گوش بده واقعاً دیوانه میشد. سعی میکردم موضوعات با اطمینان بالا را قبول کنم.
محمدحسین
گفتم: «اگر میخوای شعار بدی فرارکردنت چیه؟ اگر میخوای فرار کنی شعاردادنت چیه؟»
محمدحسین
دیدم یک نفر بچهحزباللهی، موتورش رو گذاشته بود کنار خیابون و تنهایی این سطل آشغالهای آتیش گرفته رو به هزار زحمت از وسط راه برمیداشت. دیدم بزرگترین کمک، همین کاریه که این بنده خدا داره انجام میده.
محمدحسین
یکی میگفت بعدازظهر کار تمومه، اون یکی هم میگفت بعدازظهر کار تمومه. اولی کار نظام رو میگفت و دومی کار سبز به دستها رو.
محمدحسین
گفت: «ماها موجسواریم و هدفمون رسیدن به ساحله، ولی برای این به ساحلرسیدن که ساقطکردن جمهوریاسلامی یا لااقل ساقطکردن تمام آخوندهاست، از هر موجی استفاده میکنیم، الآن هم بلندترین موج موجود این موضوعه.»
محمدحسین
حجم
۶۹٫۳ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۱
تعداد صفحهها
۹۶ صفحه
حجم
۶۹٫۳ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۱
تعداد صفحهها
۹۶ صفحه
قیمت:
۱۰,۰۰۰
تومان