بریدههایی از کتاب اورلیا
۴٫۴
(۲۷)
هیچ عبارت متافیزیکی وجود ندارد تا درک من از مشاهدهی رابطهی بین این مجموعهی انسانها و نظم کائنات را بیان کند.
zohreh
با شادی و تعجب گفتم: "پس درست است که ما جاودانهایم و یک نسخه از دنیایی که یکبار زیستهایم اینجا باقی میماند. عجب مایهی خوشحالیست که فکر کنی همهی چیزهایی که دوست داشتهایم نزدیکمان خواهند بود!... دیگر خیلی از زندگی خسته شده بودم."
zohreh
با گریه گفتم: "چی؟ یعنی میگویی زمین میمیرد و ما همه به نیستی محکومیم؟"
پاسخ داد: "نیستی، آنگونه که همه فکر میکنند وجود ندارد، اما خود زمین بدنیست که روحش جمع همه روحهاییست که در آناند. حقیقت نمیتواند مانند ذهن از بین برود، اما میتواند بر اساس خیر و شر تغییر کند. گذشته و آینده ما به هم متصلاند. ما در نژادمان و نژادمان در ما زندگی میکند."
zohreh
برایم روشن شد که اجداد ما به شکل حیوانات خاصی درمیآیند تا در زمین ما را ببینند و اینکه آنها نظارهگران خاموش دورههای مختلف وجود ما هستند.
zohreh
تا آنجا که به یاد میآورم، تنها تفاوتی که بین خواب و بیداری حس میکردم این بود که در بیداری همهچیز به چشمانم تغییریافته و زیباتر میآمد.
zohreh
لرزهای در درونم حس کردم، حسرت زمین و آنهایی که دوستشان داشتم به قلبم چنگ زد.
zohreh
با گریه گفتم: " نه من به بهشت تو تعلق ندارم. آنها آنجا در آن ستاره منتظر من هستند. آنها قبل از این بشارتی که تو به من دادهای، وجود داشتهاند. بگذار بروم پیش آنها، چون کسی که عاشقش هستم پیش آنهاست و تنها آنجاست که دوباره همدیگر را خواهیم دید."
zohreh
به خودم گفتم: "عجب حماقتیست که همچنان عشق افلاطونیات به زنی را ادامه بدهی که دیگر عاشق تو نیست، این نتیجهی شوم کتاب خواندنهای توست، تو استعارهی شعرها را خیلی جدی گرفتهای و یک «لاورا» یا «بئاتریس» از یک زن معمولی ساختهای، از یک زن زنده... تو او را بهمحض یک عشق جدید فراموش خواهی کرد."
zohreh
هرکسی از ما میتواند خاطراتش را برای عمیقترین احساسی که تجربه کرده جستجو کند، بزرگترین زخمی که سرنوشت بر روحش زده. این تصمیمی برای زندگی یا مرگ است.
zohreh
رؤیاهای ما زندگی دوممان هستند. من هیچگاه نتوانستهام راحت از آن دروازههای سخت و محکمِ مثل عاج که ما را از جهان نامرئی جدا میکنند، عبور کنم. اولین لحظههای خواب تصویری از مرگاند. افکارمان در کرختی مهآلودی غوطهور میشوند و تشخیص دقیق زمان کوتاهی که "من" به شیوه دیگری وظیفهی وجود را انجام میدهد، برایمان غیرممکن میشود. کمکم این دالان زیرزمینی تاریک، روشن میشود و اشباح محو بیحرکتی که در این برزخ زندگی میکنند خودشان را از تاریکی و سایهها جدا میکنند، سپس رؤیا تصویر میشود. یک روشنایی تازه بر این اشباح عجیب میتابد و به آنها حرکت میدهد؛ دنیای روح قبل از ما شروع میشود.
zohreh
حجم
۸۰٫۰ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۴
تعداد صفحهها
۸۶ صفحه
حجم
۸۰٫۰ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۴
تعداد صفحهها
۸۶ صفحه
قیمت:
۲۵,۰۰۰
۱۲,۵۰۰۵۰%
تومان