بریده‌هایی از کتاب سرافینا و شنل سیاه

شخصیت آدم‌ها با اینکه کجا یا چطور به دنیا آمده‌اند، تعریف نمی‌شود، شخصیت آدم‌ها وابسته به تصمیم‌هایی است که می‌گیرند و جنگ‌هایی که جرئت می‌کنند در آن‌ها شرکت کنند.

«ای کاش کار بیشتری از دستم برمی‌اومد که انجام بدم. روزای خیلی سختی برای همهٔ ماست.»

شخصیت ما با جنگ‌هایی که می‌بریم یا می‌بازیم، تعریف نمی‌شود شخصیت ما با جنگ‌هایی که جرئت می‌کنیم در آن‌ها بجنگیم تعریف می‌شود.

شخصیت ما با جنگ‌هایی که می‌بریم یا می‌بازیم، تعریف نمی‌شود شخصیت ما با جنگ‌هایی که جرئت می‌کنیم در آن‌ها بجنگیم تعریف می‌شود.

وقتی صیاد نزدیک می‌شود، یک خرگوش باهوش نباید محل استتارش را ترک کند.

تشخیص آدم خوب از بد چه اندازه سخت است و اینکه بدانی به چه کسی اعتماد کنی و به چه کسی نه. هرکس در خیال خودش یک قهرمان بود. برای چیزی که فکر می‌کرد درست است، می‌جنگید یا برای یک روز بیشتر زنده‌ماندن مبارزه می‌کرد، اما هیچ‌کس از درون آدم‌ها خبر نداشت.

حالا می‌فهمید که شخصیت آدم‌ها با اینکه کجا یا چطور به دنیا آمده‌اند، تعریف نمی‌شود، شخصیت آدم‌ها وابسته به تصمیم‌هایی است که می‌گیرند

شخصیت آدم‌ها با اینکه کجا یا چطور به دنیا آمده‌اند، تعریف نمی‌شود، شخصیت آدم‌ها وابسته به تصمیم‌هایی است که می‌گیرند و جنگ‌هایی که جرئت می‌کنند در آن‌ها شرکت کنند. مهم نبود که او هشت انگشت پا دارد یا ده‌تا، چشم‌هایش کهربایی است یا آبی. مهم، کارهایی بود که انجام داده و می‌خواست انجام دهد.

تازه می‌فهمید که تشخیص آدم خوب از بد چه اندازه سخت است و اینکه بدانی به چه کسی اعتماد کنی و به چه کسی نه. هرکس در خیال خودش یک قهرمان بود. برای چیزی که فکر می‌کرد درست است، می‌جنگید یا برای یک روز بیشتر زنده‌ماندن مبارزه می‌کرد، اما هیچ‌کس از درون آدم‌ها خبر نداشت.

«شخصیت ما با جنگ‌هایی که می‌بریم یا می‌بازیم، تعریف نمی‌شود؛ شخصیت ما با جنگ‌هایی که جرئت می‌کنیم در آن‌ها بجنگیم، تعریف می‌شود.»