دانلود و خرید کتاب تورنادو... پیر می شود نیما یوشیج
با کد تخفیف OFF30 اولین کتاب الکترونیکی یا صوتی‌ات را با ۳۰٪ تخفیف از طاقچه دریافت کن.
کتاب تورنادو... پیر می شود اثر نیما یوشیج

کتاب تورنادو... پیر می شود

انتشارات:نشر چشمه
دسته‌بندی:
امتیاز:
۱.۰از ۱ رأیخواندن نظرات

معرفی کتاب تورنادو... پیر می شود

کتاب تورنادو... پیر می‌شود اثری از سید علی صالحی است. این کتاب را نشر چشمه در سال ۱۴۰۰ منتشر کرده است. در این کتاب نویسنده صحنه‌هایی ماندگار از زندگی نیما را با زبان شاعرانۀ خودش به تصویر کشیده است.

درباره کتاب تورنادو... پیر می‌شود

کتاب تورنادو... پیر می‌شود روایت سید علی صالحی از نیما یوشیج و زیست شاعران اوست در متن محیط و زمانه‌ای که نیما در آن زندگی کرده است و نیز در متن شعر ایرانی معاصر. این کتاب را نمی‌توان توصیفی از زندگی یک شاعر دانست، بلکه بهتر است آن را نگاه شاعری دربارۀ شاعری دیگر عنوان کرد.

صالحی در کتاب تورنادو... پیر می‌شود قریحه و تخیل شاعرانه و ذوق داستان‌پردازی و روایتگری را به هم آمیخته و تصویری از نیمای شاعر و زمانه او به دست داده و نیز ادای دینی کرده به شعر و شاعران ایرانی معاصر.

در مقدمۀ کتاب، نویسنده به توصیفی شاعرانه از ارتباط خود با نیما و نحوۀ آشنایی با او می‌پردازد. او از نسل شاعرانی است که نیما را نه مستقیماً که از روی آثارش درک کرده است، اما ارتباطی که از این طریق با شاعر فقید برقرار کرده چنان است که گویی سال‌های سال همچون رفیقی صمیمی و هم‌خانه با او زیسته است و اغلب صحنه‌هایی که از کشف و شهودش دربارۀ نیما در این کتاب آورده، حاکی از همین مسئله است. او نیما را از خلال اشعار و افراد شناخته و این آشنایی علی‌رغم تصور عامه بسیار عمیق و دقیق است. به همین خاطر است که با خواندن هر فصل از کتاب، گویی خاطره‌ای زنده و عینی از سید علی صالحی دربارۀ نیما پیش روی مخاطب قرار می‌گیرد. شاعر بودنِ نویسنده در این میان برای درک بهتر زندگی نیما یوشیج بی‌تأثیر نبوده و نشان از آن دارد که شعرا در ترسیم جهان‌بینیِ یکدیگر از سایر نویسندگان موفق‌تر ظاهر می‌شوند.

خواندن کتاب تورنادو... پیر می‌شود را به چه کسانی پیشنهاد می‌‌کنیم

این کتاب را به دوستداران شعر معاصر فارسی، به‌ویژه اشعار نیما یوشیج و سید علی صالحی پیشنهاد می‌کنیم.

درباره سید علی صالحی

سید علی صالحی زادهٔ ۱۳۳۴ در ایذه در استان خوزستان شاعر و نویسندهٔ محبوب ایرانی است. او جریان موج ناب و شعر گفتار در شعر معاصر ایران را پایه‌گذاری کرده است.

بخشی از کتاب تورنادو... پیر می‌شود

«۱

روز است، جمعیت و ازدحام مردم، تشییع دوبارهٔ نیما در تهران. در همهمه‌ها چند چهرهٔ آشنا نیز دیده می‌شود. شاعران، نویسندگان، مشاور عطاءالله مهاجرانی. تابوت نیما بر دست‌ها تا رسیدن به آمبولانس سیاه. نوجوانی پوستر و عکس نیما را به‌رایگان میان مردم توزیع می‌کند. نوجوان شباهت عجیبی به نوجوانی نیما دارد. جایی در مسیر راهپیمایی و هدایت آمبولانس، نوجوان دسته‌ای از عکس‌های نیما را رو به آسمان و بالای سر مردم رها می‌کند. مردم، دوربین‌ها، رخسار بعضی هنرمندان زنده. و چهرهٔ کسانی که پیشاپیشِ مردم دیده می‌شوند: شاملو، اخوان، فروغ تا بی‌نهایت اتومبیل‌ها؛ ساکن در خیابان انقلاب + ولی‌عصر. راننده، مسافرین، اهل تماشا، کنار وسایل نقلیه، چندان که گویی انسان‌ها و اشیا (صامت و ساکن) یکی شده‌اند. نوجوان با البسهٔ محصلین دورهٔ پهلوی طلایه‌دار مردم است. روبه‌روی دوربین عکاسی ژست می‌گیرد. فقیری با منقل اسفند و دود…! پارچه‌نوشته‌ای را باد دریده است بر تیر چراغ‌برق. مشایعت‌کنندگان و تابوت از مقابل سردرِ دانشگاه تهران می‌گذرند. روی بیلبورد نوشته‌ای دیده می‌شود، انعکاس خورشید نمی‌گذارد همهٔ عبارت و نوشتهٔ بیلبورد دیده شود. در یک راستهٔ مستقل جمعیت کلان و رنگین‌پوش زنان. سیمین بهبهانی طلایه‌دار جمعیت زنان است. فروغ مرتب روسری‌اش لیز می‌خورد. به نظر می‌رسد هوشنگ ابتهاج و نادر نادرپور در حاشیهٔ جمعیت بحث داغی دارند، اما هم‌پای دیگران‌اند. یک لحظه سیاوش کسرایی سکندری ظریفی را کنترل می‌کند. تصویر بزرگ نیما در دست مرتضی ممیز دیده می‌شود. در انتهای جمعیت، کسی (آتشی) سوار بر اسب سفید از قوس پل حافظ سرازیر می‌شود. سوت کشیدهٔ پلیس راهنمایی‌ورانندگی. غوغای گنجشک‌ها بر چنارِ جوار خیابان…

۲

روز است.

دوازده‌سالگی نیما در تهران. روز بارانی. نیما کتب و دفتر مدرسهٔ خود را زیر جامه نهان کرده که خیس نشود. بی‌چتر به دروازهٔ مدرسه می‌رسد. فضای کلاس. حضوروغیاب محصلین.

آموزگار: «و علی اسفندیاری بلد!»

نیما: «من هستم؛ علی اسفندیاری بلده، یوش، نور، مازندران، البرز مرکزی.»

آموزگار: «بیا پای تخته‌سیاه.»

نیما از پشت میز و از میان هم‌کلاسی‌ها عبور می‌کند. پای تخته می‌رود. آموزگار دست دراز می‌کند سمت نیما. «من نظام وفا هستم.»

نیما با بی‌باوری دست می‌دهد. «من هم…»

پنجرهٔ کلاس باز است. صدا و شیههٔ اسب در لحظهٔ معرفی نیمای محصل می‌پیچد. آموزگار و علی اسفندیاری با هم آن‌سوی پنجره و به طبیعت آزاد نگاه می‌کنند.»

نظری برای کتاب ثبت نشده است
بریده‌ای برای کتاب ثبت نشده است

حجم

۶۸٫۵ کیلوبایت

سال انتشار

۱۴۰۰

تعداد صفحه‌ها

۱۰۰ صفحه

حجم

۶۸٫۵ کیلوبایت

سال انتشار

۱۴۰۰

تعداد صفحه‌ها

۱۰۰ صفحه

قیمت:
۳۳,۰۰۰
تومان