کتاب نجیب زادگان

کتاب نجیب زادگان نوشتهٔ محمد ضیایی است و او دست به انتشار این رمان معاصر ایرانی زده است؛ رمانی تاریخی که در سال‌های ۱۸۹۵ تا ۱۹۰۵ میلادی و در فرانسه می‌گذرد و لایه‌های مهمی از جامعهٔ فرانسه را به تصویر می‌کشد.

درباره کتاب نجیب زادگان

قهرمان رمان نجیب زادگان به قلم محمد ضیایی، پسری جوان از یک خانوادهٔ فقیر است. این جوان «آنتوان باتلن» نام دارد. آنتوان به شغل دودکش‌پاک‌کنی که میراث خانوادگی او است، مشغولیت دارد و به‌واسطهٔ آن با افراد بزرگ اجتماع آشنا می‌شود، اما در نهایت سرنوشت تاریکی برای او رقم می‌خورد. این رمان که در میان اقشار مختلف جامعه از مردم، مذهبی‌ها، سیاستمداران و اشراف اتفاق می‌افتد، در سال‌های ۱۸۹۵ تا ۱۹۰۵ میلادی و در فرانسه می‌گذرد. این اثر داستانی را همچون بازنویسی تاریخ دانسته‌اند؛ اثری که دربارهٔ تعامل و تقابل مؤلفه‌های مهم یک اجتماعِ در حال تحولات اساسی سخن گفته است. این داستان خیالی از نمایاندنِ روابط لایه‌های مهم یک جامعهٔ اروپایی شکل گرفته است. نویسنده گفته است که تمام اسامی و افراد و نام مکان‌های این کتاب، عاریتی است و در جای خاصی روی نداده است؛ جز در همهٔ زمان‌ها و همهٔ مکان‌ها. این رمان ایرانی که ۱۴ فصل دارد، دارای درون‌مایه‌ای عاشقانه نیز هست.

خواندن کتاب نجیب زادگان را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم

این کتاب را به دوستداران ادبیات داستانی معاصر ایران و قالب رمان تاریخی پیشنهاد می‌کنیم.

بخشی از کتاب نجیب زادگان

«آنتوان؛ مسیر بیست و پنج کیلومتری تا کلرمون را با طولانی‌ترین زمان از ابتدای تاریخ، با اشک‌ها و نعره‌هایی که فضای شب را می‌شکافت؛ طی نمود. کمتر از یک ساعت بعد از سپردن تره‌زای بیهوش به روسپی‌خانه، با لگدی محکم، درِ آن مکان تاریک را گشود. در لحظه‌ای به ژاکلین دندان طلا که روی نیمکتی نشسته و مشغول شمردن چند سکه‌ای بود که گویا به تازگی از کسی گرفته بود؛ حمله‌ور گشت و همزمان فریاد می‌زد او کجاست؟ با او چه کردی فاحشه کثیف؟

ژاکلین در چشم بر هم زدنی خود را در زیر مشت و لگد آنتوان یافت و او را شناخته بود و با صدایی بلند و منقطع حاصل از برخورد ضربات آنتوان؛ فریاد می‌کشید: او گریخت. او گریخت. آنتوان چیزی نمی‌شنید و فقط فریاد می‌زد: عفریته، بگو کجاست و ژاکلین باز هم فریاد می‌زد: او گریخت. به خدا قسم او گریخت. چند مرد و زن از سه اتاق در طبقه همکف و اتاق‌هایی که در طبقه بالا واقع بود و از طریق راه پله‌ای چوبی به همکف متصل می‌شد؛ به بیرون آمده بودند. چند زن جوان نیز در انتهای راهروی باریک، ترسان و هراسان به این نزاع وحشتناک و خشن می‌نگریستند. کسی را جرات جلو آمدن نبود. آنتوان با ترکه‌ای در دست به سر و صورت ژاکلین می‌زد و فریاد می‌کشید که چه کارش کردی عفریته؟ ژاکلین فقط فریاد می‌زد که او گریخت و همچنانکه روی زمین افتاده بود تلاش داشت تا با دست‌هایش؛ بدنش را از اصابت ضربات ترکه آنتوان محافظت نماید.»

فهرست کتاب نجیب زادگان

فصل اول: مکاشفات عمو ماریو

فصل دوم: عروج آنتوان باتلِن

فصل سوم: دنیای جدید

فصل چهارم: روح و جسم

فصل پنجم: تحولات اولیه؛ خِرَد

فصل ششم: مرگ یک قدیس؛ سیمون سیاه

فصل هفتم: تحولات نهایی؛ وجدان

فصل هشتم: بنیان تاریخ: مونه گارشی

فصل نهم: تجمع رنگرزان

فصل دهم: شورای کلرمون

فصل یازدهم: پیوندی کهن: رابطه‌ای نو

فصل دوازدهم: ظهور یک قدیس

فصل سیزدهم:جانور کلرمون

فصل چهاردهم: قاضی مطلق