بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب ساندویچ ژامبون | طاقچه
کتاب ساندویچ ژامبون اثر چارلز بوکوفسکی

بریده‌هایی از کتاب ساندویچ ژامبون

۳٫۸
(۸۰)
کتاب‌ها آدم را سوسول بار می‌آوردند. وقتی قرار بود کتاب را زمین بگذاری و سراغ زندگی واقعی بروی، آن‌وقت می‌فهمیدی که دانشگاه واقعاً هیچ‌چیز بهت یاد نداده است.
Mohammad
هر کتابی مرا به کتاب دیگری می‌کشاند. بعد سروکله‌ی دوس پاسوس پیدا شد. راست‌اش، خیلی عالی نبود، ولی خوب بود. خواندن سه‌گانه‌اش در مورد آمریکا، بیشتر از یک روز طول کشید. درِیزِر به درد من نمی‌خورد، ولی شروود اندرسون چرا. و بعد نوبت همینگوی شد. چه شور و هیجانی! او از آن‌هایی است که می‌داند چطور هر سطر را بنویسد. لذت‌بخش بود. کلمات احمقانه نبودند، کلمات چیزهای بودند که مثل یک ملودی می‌توانستند در ذهن آدم زمزمه شود. اگر آن‌ها را بخوانی و خودت را به جادوی‌شان بسپاری، می‌توانی بدون درد زندگی کنی، با امید، بدون این‌که مهم باشد چه اتفاقی برایت می‌افتد.
امیررضا
تخت‌خواب جای خوبی بود، نه اتفاقی می‌افتاد، نه کسی آنجا بود، و نه هیچ‌چیز دیگر.
سقف پاره کن!
ساندویچ ژامبون نویسنده: چارلز بوکوفسکی مترجم: علی ‌امیر ریاحی انتشارات نگاه
سقف پاره کن!
آدم‌هایی که می‌خورند. آدم‌هایی که همیشه در حال خوردن‌اند.
سقف پاره کن!
روی فقیر‌ها آزمایش می‌کردند و اگر به نتیجه می‌رسید، آن‌وقت به عنوان درمان روی پولدارها انجام‌اش می‌دادند. و اگر به نتیجه نمی‌رسید، همیشه بازهم فقیری بود که رویش آزمایش کنند.
سقف پاره کن!
هر دقیقه یه احمق دیگه به دنیا میاد.
Mohammad
من هیچ دوستی در مدرسه نداشتم، نمی‌خواستم که داشته باشم. تنهایی حالم بهتر بود. می‌نشستم روی نیمکت و دیگرانی را که مشغول بازی بودند نگاه می‌کردم، و به نظرم آنها یه مشت احمق بودند.
.
هوا آنقدر گرم می‌شد که من بتوانم تک‌تک الیاف آن لباس لعنتی را احساس کنم.
سقف پاره کن!
ما نیازمند کمی شفقت بودیم. زندگی‌هامان به حد کافی احمقانه بود. چیزی باید ما را نجات می‌داد.
سقف پاره کن!

حجم

۲۸۷٫۰ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۴

تعداد صفحه‌ها

۴۰۰ صفحه

حجم

۲۸۷٫۰ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۴

تعداد صفحه‌ها

۴۰۰ صفحه

قیمت:
۱۱۳,۰۰۰
تومان
صفحه قبل
۱
۲
...
۸صفحه بعد