«اینجا یه کتابخونه برای نگهداشتن کتابهای ارزشمند شما نیست، فقط برای نمایشدادن کتابهاییه که بهنحوی تونستین به دستشون بیارین. کل این مکان چیزی نیست بهجز یه سالن نمایش.»
B.A.H.A.R
حرفی که مرد میزد بهکلی غیرمنطقی نبود. بلوکهای ساختار استدلالش هرقدر هم که کجومعوج یا بدشکل بودند، تمیزومرتب در کنار هم قرار گرفته بودند تا دیواری بسیار بزرگ و محکم را شکل بدهند.
B.A.H.A.R
دانشورانی که این روزها اساساً کار چندانی نمیکنند مگر تورق کتابها، درنهایت کل ظرفیت تفکر خود را از دست میدهند. آنها وقتی تورق نمیکنند، به چیزی نمیاندیشند.
B.A.H.A.R
گربه گفت: «خیلی باهوش بهنظر میرسه.»
«به همین راحتی میترسی؟ قوی بمون!»
B.A.H.A.R
هیچ اهمیتی نداره که تموم اینها از بیرون چقدر غنی و شگفتانگیز بهنظر برسن، چون وقتی آدم درپوش رو برمیداره و داخلش رو نگاه میکنه، هیچی توش نیست بهجز یه تودهٔ درهموبرهم از آتوآشغالهای قرضی. این بدترین نوع جهله.»
B.A.H.A.R
«بیا فعلاً نگران جزئیات نباشیم. اینطور که من میبینم، ما داریم از تاکتیکهای خودِ اون آدم بلوفزن استفاده میکنیم تا جلوش دربیایم
B.A.H.A.R
«داستانهایی وجود دارن که جاودانیان، اونقدر قدرتمندن که سالیان سال زنده میمونن. از این کتابها زیاد بخون – میشن مثل دوستهات. الهامبخشت میشن و ازت پشتیبانی میکنن.»
B.A.H.A.R
رینتارو میدانست تنها دمای هوا نیست که باعث میشود احساس سرما کند.
B.A.H.A.R
«این حقیقت نداره که هرچی بیشتر بخونی، چیزهای بیشتری از دنیا رو میبینی. مهم نیست که چقدر دانش و آگاهی فروکنی توی سرت، چون تا وقتی با ذهن خودت فکر نکنی و با پاهای خودت راه نری، آگاهی و دانشی که بهدست میآری توخالی و قرضیه.»
میم بانو
«فهمیدن مسائل مهم همیشه کار سختیه آقای مالک. اکثر مردم حقیقت واضح و مسلم رو درک نمیکنن. فقط به زندگی روزمرهشون ادامه میدن و بااینحال، تنها با چشم دل است که میتوان بهدرستی دید؛ آنچه ضروری است برای چشم نامرئی است.»
میم بانو