بریدههایی از کتاب داستان دو شهر
۴٫۱
(۱۰۹)
بهترين روزگار و بدترين ايام بود. دوران عقل و زمان جهل بود. روزگار اعتقاد و عصر بیباوری بود. موسم نور و ايام ظلمت بود. بهار اميد بود و زمستان نااميدی. همه چيز در پيش روی گسترده بود و چيزی در پيش روی نبود، همه به سوی بهشت میشتافتيم و همه در جهت عکس ره میسپرديم ــ الغرض، آن دوره چنان به عصر حاضر شبيه بود که بعضی مقامات جنجالی آن، اصرار داشتند در اينکه مردم بايد اين وضع را، خوب يا بد، در سلسله مراتب قياسات، فقط با درجه عالی بپذيرند.
پادشاهی درشت آرواره و ملکهای زشتروی بر اريکه سلطنت انگلستان تکيه داشتند: پادشاهی درشت آرواره و ملکهای زيباروی بر اورنگ شاهی فرانسه نشسته بودند و در هر دو کشور، در نظر امنای قوم از روز روشنتر بود که اين وضع جاودانه است.
:-)
داستان دو شهر
چارلز ديکنز
نتی در سمفونی عظیم دنیا!
بهترين روزگار و بدترين ايام بود. دوران عقل و زمان جهل بود. روزگار اعتقاد و عصر بیباوری بود. موسم نور و ايام ظلمت بود. بهار اميد بود و زمستان نااميدی. همه چيز در پيش روی گسترده بود و چيزی در پيش روی نبود
سیّد جواد
اين هم حقيقتی است تلخ که حتی اشخاص بزرگ نيز اقوام تنگدست دارند.
سیّد جواد
خوب است کسانی که غمزده و بيمار عشقند، يا از غم فقدان عشق در عذابند، يا از پوچی کویها و برزنها دلزدهاند و خاصه از خرد خويش احساس ملامت میکنند، به فضای تار و روشن جنگل پناه برند و از آن تسکين و تسلی بجويند.
سیّد جواد
بهترين روزگار و بدترين ايام بود. دوران عقل و زمان جهل بود. روزگار اعتقاد و عصر بیباوری بود. موسم نور و ايام ظلمت بود. بهار اميد بود و زمستان نااميدی. همه چيز در پيش روی گسترده بود و چيزی در پيش روی نبود، همه به سوی بهشت میشتافتيم و همه در جهت عکس ره میسپرديم
book.lover
تحت هدايت و ارشاد روحانيان به چنان مدارجی از کمال رسيده بود که دست جوانی را میبريد و زبانش را با گازانبر از دهن بيرون میکشيد و وی را زنده زنده طعمه آتش میساخت، به گناه اينکه در درون قطار زانو نزده و نسبت به تنی چند از کشيشان چرکين جامه که از پنجاه قدمی وی میگذشتهاند مراتب احترام به جای نياورده بود.
Morteza Rahmani
گاهی مواقعی که ناخوشيی طاعونی همهجاگير میشود، بعضی از ما کششی در خود نسبت به اين مرض احساس میکنيم و سخت مشتاقيم بر اثر ابتلای به آن از جهان برويم. همه ما اين تمايل عجيب را در خود نهفته داريم، و فقط شرايط و مقتضياتی لازم است که آن را رو کند و عيان سازد.
محمّدمهدی یوسفی
ارابههای مرگ، با سيمای شوم و زننده خويش، تلغ تلغکنان از خيابانهای پاريس میگذرند. شش گردونه، مصرف شراب روزانه مادام گيوتين را حمل میکنند. همه هيولاهای آزمند و سيریناپذير، از زمانی که بشر قدرت تخيل پيدا کرده و توانسته است تصور کند در يک واقعيت، در گيوتين، هستی واحد يافتهاند.
~fatemeh♡
شايعهای در افواه افتاده بود.
Marziyeh
حجم
۴۶۳٫۳ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۸۸
تعداد صفحهها
۴۸۰ صفحه
حجم
۴۶۳٫۳ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۸۸
تعداد صفحهها
۴۸۰ صفحه
قیمت:
۸۰,۰۰۰
تومان