بریدههایی از کتاب داستان دو شهر
۴٫۱
(۱۰۹)
بسيار ممنونم که اجازه فرموديد نظرتان را در اين باب استفسار کنم،
Marziyeh
«اين هم حقيقتی است تلخ که حتی اشخاص بزرگ نيز اقوام تنگدست دارند.»
Marziyeh
ولی در حقيقت، در آن ايام اعدام در هر حرفه و پيشهای داروی رايج زمان بود و طبيعی است از نظر تلسن و نيز از نظر قوه مقننه، مرگ داروی طبيعی بود، و لذا مجازات کسی که سند جعل میکرد، يا اسکناس قلب به جريان میانداخت، يا بهطور غير مجاز نامهای را میگشود، يا دلهدزدی که چهل شلينگ و شش پنس میدزديد، يا بيکاری که اسبی را دم در نگه میداشت و با آن فرار میکرد، يا کسی که يک شلينگ پول قلب میساخت، و بالاخره هر کسی که سهچهارم نتهای يک گام کامل جنايت را به نوا درمیآورد، اعدام بود. نه اينکه اعدام و مرگ در امر جلوگيری از اين حوادث سودمند بود، نه ــو شايد بیمناسبت نباشد بگويم که درست عکس اين بودــ منتها چيزی بود که به هرحال به ناراحتی و دردسر قضيه خاتمه میداد و چيزی باقی نمیگذاشت
Morteza Rahmani
«اميدوارم به زندگی علاقهمند باشيد؟»
«نمیدانم.»
nazi_sfy
اگر در لحن صدايم شباهتی با صدايی که يک وقتی زمزمه آن به گوش شما چون نوای موسيقی بود حس میکنيد گريه کنيد! اگر در لمس گيسوان من چيزی را احساس میکنيد که خاطره سرِ محبوبی را به ذهنتان دعوت میکند که يک وقتی، آنگاه که جوان و آزاد بوديد، بر آغوشتان میآسود در غم آن گريه کنيد، گريه کنيد!
باران
ژاک، اگه میخوای گربه آرزومند و تشنه شير باشه راه درستش اينه که شيرو بهش نشون بدی.
salomeh
توسل و التماس به او بيهوده بود، چون نسبت به خويشتن هم عاری از احساس رحم و عطوفت بود.
Mohadese
بهترين روزگار و بدترين ايام بود. دوران عقل و زمان جهل بود. روزگار اعتقاد و عصر بیباوری بود. موسم نور و ايام ظلمت بود. بهار اميد بود و زمستان نااميدی. همه چيز در پيش روی گسترده بود و چيزی در پيش روی نبود، همه به سوی بهشت میشتافتيم و همه در جهت عکس ره میسپرديم
book.lover
گاهی مواقعی که ناخوشيی طاعونی همهجاگير میشود، بعضی از ما کششی در خود نسبت به اين مرض احساس میکنيم و سخت مشتاقيم بر اثر ابتلای به آن از جهان برويم.
Marziyeh
از اعلی تا ادنی،
Marziyeh
حجم
۴۶۳٫۳ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۸۸
تعداد صفحهها
۴۸۰ صفحه
حجم
۴۶۳٫۳ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۸۸
تعداد صفحهها
۴۸۰ صفحه
قیمت:
۸۰,۰۰۰
تومان